کانال رسمی تلگرام عاشقان حسین ع

ائتلاف میلیونی صدای خاکی ها

کانال رسمی تلگرام عاشقان حسین ع

با حضور مداحان بزرگ کشور

یکی از بهترین کانال های مذهبی کشور و مورد تایید اساتید و مداحان بزرگ کشور

ائتلاف میلیونی صدای خاکی ها




به ائتلاف میلیونی صدای خاکی ها به کمک شما تشکیل می شود

جامعه علوی پاک

هیئت جان نثاران حسین ع

telegram.me/mazhabi

به ما بپیوندید

۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۴:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

روز از نو نوروز از نو


سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۰۶ ب.ظ

امسال عید با فاطمیه گره خورده است.

اگر بخواهیم فقط یک روز را روز شهادت دانسته و عزادار ام ابیها باشیم تکلیفمان مشخص است.

اگر به احترام دل داغ دار مولا می خواهیم چند روزی را با آن امام همام همدردی کنیم بهتر است کمی حواسمان جمع باشد مبادا کاری کنیم که ظاهرمان با یک شیعه عاشق علی علیه السلام متفاوت باشد.

نوروز، رستاخیز طبیعت است و بهانه ای برای یاداوری مبدا و مقصد حیات. برای همدیگر آرزوی برکت کنیم و دید و بازدیدها را به نیت صله رحم و به منظور تقویت الفت بین مومنین یا امر به معروف و نهی از منکر انجام داده و چنین فرصتی را برای ترویج باورهای دینی خود از دست ندهیم.

فقط حواسمان باشد احترام دل داغدار مولا را داشته باشیم. سرور عزیزم جناب حاج آقای صدیقی – نه آن حاج آقا صدیقی معروف!- پیامک داده بود تا به سهم خود خوانندگان اشک آتش را به رعایت شأن و منزلت فاطمیه دعوت کند. امر ایشان را اطاعت کردم:

امسال بهار غرق ماتم باشد

نوروز به فاطمیه توأم باشد

کی شاد دل شیعه شود از نوروز

وقتی که دل علی پر از غم باشد.

راستی یادمان نرود عید را بدون یاد شهدا آغاز نکنیم. التماس دعا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شکرالله مساعیکم!

سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۴۷ ق.ظ

حجت الاسلام جهانشاهی معروف به طلبه عدالتخواه سیرجانی و محسین شیرازی دقایقی پیش از زندان آزاد شدند.

این دو بسیجی غیور جبهه ولایت و عدالت، در جریان تحصن طلاب ناهی از منکر شهرستان بروجرد دستگیر شده بودند و شش ماه را در زندان اوین گذراندند.

در این خصوص حرف ها و تحلیل های مهمی وجود دارد که در وقت مقتضی منتشر خواهد شد.

ضمن تشکر از همه بسیجیان بی نام و نشان امام خامنه ای که در این مدت تلاش بی شائبه ای را برای حمایت از این دو بزرگوار انجام داده بودند آزادی حجت الاسلام جهانشاهی و محسن شیرازی را تبریک عرض می کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا صدا و سیما به دنبال فتنه انگیزی است؟

یکشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۲۱ ب.ظ

سرویس نقد رسانه پایگاه 598 گرایش سیاسی علی دارابی، فردی که می گویند زمانی جزوه «چرا احمدی نژاد؟» را نوشت، از آنجا که همراه و همسو با جریان غالب رسانه ای حاکم بر کشور و نیز جریان حاکم بر مجلس است، کمتر باعث ایجاد فشارها بر او می شود. او در انتخابات مجلس جبهه پایداری را می کوبد و البته این جریان رسانه های خاصی برای دفاع از خود ندارد.

چندی بعد رئیس جمهور را در رسانه ملی با بنی صدر تشبیه نموده، مصاحبه زنده اش را قطع و پس از سالها بر زمین گذاردن مسأله مهم «مناظره»، یکدفعه چند برنامه مناظره محور راه می اندازد و هر دو طرف را از مخالفین دولت انتخاب می کند، صرفاً جهت اطلاع را مأمور زدن دولت می کند و آن را از نقد دیگر رئوس قدرت که مخالف با رئیس جمهورند منع می نماید و به بهانه نقد مجلس، نمایندگان سوم تیری را له می کند.

جسورانه در هفته نامه مخالف دولت «پنجره» یادداشت می نویسد و تمام تهمت های ناروای موجود در فضای رسانه ای را مستقیماً نثار رئیس جمهور می کند و در آخرین اقدام خود، به بهانه ویژه نامه انتخاباتی در بیست و سی، در تحلیل مشترک خود با رسانه های ضدانقلاب، رسماً اعلام می دارد که اگر مشائی تأیید صلاحیت نشود، رئیس جمهور قصد ایجاد آشوب در کشور را دارد...

البته او به دلیل فقدان قانون نظارتی بر صدا و سیما و همراهی جریان مجلس و رسانه های جریان قدرت، یکه تازی های خود را بدون هیچ واهمه ای انجام می دهد و بر فریاد مظلومیت مخالفینش تنها پوسخندی می زند و می گوید «اگر کسانی با بنی صدر احساس تشابه می کنند، مشکل خودشان است». حال در فقدان قید «قانون» و «فشار رسانه ای» آیا قید دیگری هست که دست صدا و سیما را از یکه تازی های یکسویه خود کوتاه نماید؟

صدا و سیما در دو سه سال اخیر نشان داده است که حتی قید مهم «دین و اخلاق» نیز قادر به کنترل او نیست. دارابی و ضرغامی بودجه های چند صد میلیاردی سازمان را همچون پول تو جیبی خود تصور نموده و به صورت فله ای اقدام به تأسیس شبکه های بی مخاطب، ساخت برنامه های بی حاصل و سریال های الف بدون داشتن حداقل استاندارد می نمایند.

آنها چنانچه مجبور به توقف پخش سریالی هم شوند، هیچ دغدغه ای از بابت پرداخت خسارت از بوجه بیت المال به تهیه کننده آن ندارند و این کار را در کمال آرامش، بدون نگرانی از جایی که بخواهند پاسخگوی آن باشند و احتمالاً خدایی که در پیشگاه او بایستند، انجام می دهند. لذا لحظه ای تردید در پرداخت بودجه های خاموش و حتی علنی برای له کردن جریانات سیاسی دیگر ندارند.

بسیاری از کارشناسان رسانه معتقدند اگر تعلل و عدم مهارت صدا و سیما نبود، هیچگاه کشور در فتنه ای قریب به 9 ما اسیر نمی آمد و مسأله در همان هفته های اول تمام می شد. اما با وضع کنونی به نظر می رسد اینبار خود صدا و سیما قصد دامن زدن به فتنه ای جدید را دارد که لحظه به لحظه نیز بر آتش آن می دمد.

فتنه ای که توسط تکیه گاه فتنه گران طراحی و بوسیله دیگران اجرا شد و هدف آن، چیزی جز حذف کامل گفتمان سوم تیر و جریان ضد سرمایه داری که قسمتی از قدرت را به دست گرفته نبوده است. با توجه به بی تأثیری فضای رسانه ای بر صدا و سیما، گویا تنها کار ممکن توسط دلسوزان در این ماجراجویی های مدیران سیما، تنها و تنها «تماشا» می باشد.
  • سیدحمید مشتاقی نیا

صدسال بعد با این شبهه چه باید کرد؟

یکشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۰۹ ق.ظ

فرض کنید خداوند به شما صد یا صد و پنجاه سال دیگر مهلت داد که در این دنیا زندگی کنید. فرض محال که محال نیست!

صد، صد و پنجاه سال بعد زنده اید و بسته به شرایط روزگار خود احساس می کنید باید گامی برای شهدا برداشته و یاد و آموزه های آنان را به عنوان یک فرهنگ سازنده و تعالی بخش در جامعه خود احیا نمائید. به دور و برتان که نگاه می کنید هیچ یک از رزمندگان دوران دفاع مقدس را در قید حیات نمی بینید. برای ترویج فرهنگ شهید و شهادت، چاره ای ندارید جز این که از کتاب ها و آثار منتشر شده آن دوران به عنوان تنها منابع موجود و میراث گرانسنگ دوران ایثار و رشادت استفاده نمائید. تا می آئید اندکی به خود جنبیده و قشر جوان جامعه را به سمت الگوگیری از شخصیت های ثبت شده در این کتاب ها ترغیب نمائید ناگهان چشمتان به مقاله ای می افتد که نویسنده آن بنای آثار مکتوب دفاع مقدس را به چالش کشیده و قابلیت استناد به آن کتاب ها را مورد شبهه قرار داده است. شما به خوبی و بهتر از هر کسی می دانید که فرهنگ ایثار و شهادت در زمان حیات رزمندگان و راویان خاطرات آن دوران نیز دارای بدخواهانی جدی بوده چه برسد به زمانی که قرن ها از آن روزگار گذشته است. به هر حال دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی، نیک دریافته اند که الگوگیری جوانان نسل های جدید ایران اسلامی از شهدای بلندمرتبه ای که جوانی خود را وقف احیای آموزه های دین اسلام و مقابله با زیاده طلبی چپاولگران تاریخ کرده اند منافع آنان را با خطر نابودی مواجه می سازد؛ پس چاره ای نداشته و ندارند جز این که به انحای مختلف، به هجو و تحریف و انکار وقایع انسان ساز دوران دفاع مقدس بپردازند.

داشتید فرض می کردید که صد، صد و پنجاه سال بعد، یک روز صبح از خانه بیرون آمده اید و روزنامه ای خریده اید که در یکی از صفحات آن بنیان خاطرات و ارزش های به جامانده از شهدا با چنین شبهه ای مواجه شده است:

" ... زندگی شهدای دفاع مقدس و حماسه های نقل شده درباره آنان افسانه ای بیش نیست. عده ای برای آن که با انتساب خود به افرادی بزرگ، کسب وجهه ای در زمان خویش نمایند با استفاده از قدرت تخیل خود دست به خلق ذهنی قهرمان هایی کاذب زده اند.... بالاترین دلیل در غیرقابل اعتماد بودن بسیاری از متون به جا مانده از آن دوران این است که هیچ یک از کتاب های منتشر شده پس از جنگ تحمیلی از نظارت کافی برخوردار نبوده اند. به طور مثال هیچ قانونی وجود نداشته که از نویسنده کتاب خاطرات دفاع مقدس مدرکی بخواهد که ثابت کند آیا او حضوری در جبهه داشته است یا خیر؟! یا این که آیا خاطرات نقل شده در زمان خود مورد تأیید چند نفر از شاهدان موثق قرار گرفته است؟ نبود چنین نظارتی احتمال تحریف و غیرواقعی بودن خاطرات ثبت شده و تأثیر انگیزه های شخصی را قوت می بخشد. با این وصف دیگر نمی توان خاطرات و مکتوبات به جا مانده از دوران دفاع مقدس را مجموعه ای متقن دانست چه برسد به آن که بتوان از آن به عنوان یک فرهنگ، الگو گرفت..."

خواندن چنین مطلبی حسابی حالتان را می گیرد. احتمال می دهید فراگیر شدن چنین شبهاتی، دیر یا زود، اساس گنجینه فرهنگی دفاع مقدس و آموزه های مکتب ایثار و شهادت را به چالش کشانده و ضرورت ترویج آن را در ذهن جوانان با شبهه و تردید جدی مواجه سازد. بنابر باورهای خود و دغدغه ای که برای پررنگ ساختن راه و هدف شهدا دارید تلاش می کنید پاسخی برای این شبهه فرهنگ سوز! پیدا نمائید. هیچ یک از شاهدان حماسه های بزرگ شهدا نیز دیگر در قید حیات نیستند تا به کمک شما آمده و بر صداقت خاطراتی که درباره علمداران بی ادعای خمینی، بیان شده است شهادت دهند. به نظر شما آن موقع چه کاری از دستتان برمی آید؟

حالا بگذارید با ذکر یک مثال تاریخی به طرح این بحث ادامه دهیم.

در دوران حکومت بعضی از غاصبان جایگاه امامت، پول هایی خارج شد تا به واسطه آن احادیثی جعلی منتسب به پیامبر اکرم (ص) اشاعه پیدا کند. بخشی از احادیث نیز دچار تحریف شد. احادیثی نیز سوزانده شد و محو گردید. امروز حوزه های علمیه مجبور هستند با بهره گیری از علومی همچون رجال و درایه و تراجم به بررسی اسناد و راویان احادیث بپردازند تا روایت های درست را از نادرست تشخیص دهند. با این حال هنوز هم بسیاری از دشمنان تشیع با استفاده از برخی احادیث غیر موثق که متأسفانه در تعدادی از کتب نقل شده است به هیاهوی تبلیغی و تخریب آئین شیعه دست می زنند. آیا این پیش بینی محتمل نیست که مثلاً صد یا صد و پنجاه سال دیگر برای اثبات حقانیت خاطرت دفاع مقدس با مشکل مواجه شده و به زحمت بیفتیم؟

چند سالی است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها در صورتی به کتاب های دفاع مقدس مجوز انتشار می دهد که محتوای آن از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس و یا کنگره های بزرگداشت شهدا مورد تأیید قرار گرفته باشد. اصل این قانون نشان می دهد دغدغه نسبت به خطر تحریف خاطرات دفاع مقدس در بین مسئولان امر وجود داشته است.

این مصوبه به دلیل عدم جامعیت، متأسفانه نتوانسته کارکرد لازم را به همراه داشته باشد. راقم این سطور بارها شاهد بوده است که برخی مسئولان نظارتی بنیاد حفظ آثار با اعمال سلیقه های شخصی، باعث دلسردی نویسندگان و پژوهشگران دفاع مقدس گردیده اند. به طور مثال یکی از کارشناسان بنیاد مذکور از آن جا که به تشخیص خود کتاب فرهنگ جبهه را غیرمعتبر! می دانست استناد به منابع آن در کتابی پژوهشی را مردود شمرد.

یکی دیگر از ضعف های این مصوبه، قابلیت دور زدن قانون توسط برخی ناشران است. باز هم راقم این سطور، خود شاهد بوده است که کتابی از سوی کارشناسان بنیاد حفظ آثار در یکی از استان ها مردود شمرده شد اما ناشر آن، نامه تأیید کتاب خود را از بنیاد حفظ آثار یکی دیگر از استان ها دریافت نمود!

مهم ترین ضعف این نوع نظارت سطحی، زمینه سازی برای ظهور همان شبهه ای است که در ابتدای این گفتار بدان پرداختیم. واقعیت آن است که امروز اگر یک جوان جنگ ندیده هم بر اساس تخیلات خود کتابی را با عنوان خاطرات شخصی اش از دوران جنگ تحمیلی منتشر نماید هیچ ناظری متوجه این امر نخواهد شد. حتی وزارت فرهنگ و ارشاد نیز مدرکی از شناسنامه نویسنده کتاب درخواست نمی کند. این مطلب را کسی ادعا می کند که خودش بارها از پیچ و خم های اداری این نهادها عبور کرد و سهل انگاری بعضی مسئولان را شاهد بوده است. در گوشه و کنار، گاه کتاب هایی در خصوص دفاع مقدس منتشر می شود که برخی خاطرات آن از سوی همرزمان نویسنده به شدت مورد خدشه قرار می گیرد. کافی است نام چند نمونه از این آثار مخدوش در بین نسل های بعد فاش شود آن وقت است که بدخواهان فرهنگ ایثار و شهادت، همان چند اثر مخدوش را با سوءاستفاده از فقدان قوانین جامع نظارتی، دستاویزی قرار خواهند داد که با تعمیم و سرایت آن به سایر آثار دفاع مقدس از اساس استناد این کتب و خاطرات را به ورطه تردید بکشانند.

تصویب و اعمال قوانین جامع نظارتی بر آثار مکتوب دفاع مقدس، امری بایسته و انکار ناپذیر است که انشالله محقق خواهد شد.

در کنار تصویب چنین قانونی، لازم است با راه اندازی یک پایگاه اختصاصی کتب دفاع مقدس، برای هر یک از این کتاب ها پوشه ای اختصاص داد که در آن، مجموعه نقد و نظرهای کارشناسان و خوانندگان آثار به همراه توضیحات مصنف گردآوری شود. مشابه این پیشنهاد در کتاب " دا " تا حدودی جامه عمل پوشیده است. نویسنده این اثر فاخر در انتهای کتاب خود، نوشته هایی از برخی شاهدان عینی وقایع ذکر شده را ثبت و درج نموده که کمک شایانی بر اتقان متن و استناد محتوای اثر می نماید.

"مستند سازی" خاطرات دفاع مقدس در زمان حیات نویسندگان و شاهدان آن خاطرات، اگر چه کمی دشوار به نظر می رسد، اما توجه به خطرات تاریخی پیش روی این خاطرات که به زوایایی از آن اشاره شد ما را متقاعد می سازد که حتی اگر کمترین ثمره این تلاش ها ارائه حداقل ده کتاب مستند و غیرقابل خدشه به نسل های بعد تاریخ کشورمان باشد باز هم ارزش آن را خواهد داشت که به چنین اهتمام مجدّانه ای دست بزنیم.

والسلام علی عبادالله الصالحین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جواد اکبرین برادر من است!

جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۱۸ ق.ظ

  1- جواد اکبرین برادر من است! این جمله را هر وقت بر زبان می آورم دور و بری هایم متعجب و هاج و واج می مانند. من جواد را برادر خود می دانم و او را دوست دارم. اوایل دوره اصلاحات، وقتی عطاءالله مهاجرانی، جنگ عراق و ایران را برادرکشی خواند خیلی ها تلاش می کردند استدلال بیاورند که این جنگ، برادر کشی نبوده و.. من آن وقت معتقد بودم حتی اگر جنگ تحمیلی را برادرکشی بدانیم حقانیت جبهه مستضفعان به زیر سوال نخواهد رفت. جدا از این که عراق مهاجم بود و ما مدافع، باید گفت برادر کشی، همیشه بد نیست. به راستی شما اگر قاضی باشید و برادرتان را به جرم قتل و غارت به محکمه بیاورند بنابر اقتضای عدل، حکم اعدامش را صادر نمی کنید؟ مگر در تاریخ انقلاب، شیرمردانی را نداشتیم که بی اعتنا به دلبستگی های عاطفی، آقازاده های منافق خویش را به چوبه دار سپردند؟ مگر حماسه مظلومانه اباعبدالله علیه السلام در مقابل عده ای مسلمان کوته فکر رقم نخورد؟ و... ما "برای خدا" خودمان را هم به کشتن می دهیم چه برسد به برادران نسبی و سببی و دینی.

2-      2- لحظاتی پس از آن که تصویر جواد اکبرین در کنار یک خواننده لس آنجلسی در فضای مجازی منتشر شد، بلافاصله برخی دوستان حزب اللهی آن ور آب، نسخه ای از آن را برایم ارسال کردند و بنا بر پیشینه نگارش مطلبی در نقد و تحلیل سقوط شخصیتی نامبرده توسط این قلم با عنوان "بر نشیب انحطاط"، انتظار داشتند به این بهانه دوباره دست به کار شوم و... در پاسخ همه دوستان اعلام کردم از نظر من جواد اکبرین (دوست و برادر عزیزم!) یک جنازه متحرک و فراموش شده سیاسی است که می خواهد با نمایش دوباره وادادگی خود، یک بار دیگر به احیای یاد و نام به گنداب نشسته اش بپردازد. زمانی به این باور دست پیدا کردم که دیدم حتی بسیاری از دوستان و همفکران وی نیز شیرین کاری های منافقانه اش را فاقد عمق و اندیشه تلقی کرده و جیره خواری اش بر سفره دشمن را در تعارض با ادعای مهمل آزاد اندیشی او دانسته اند. فردای آن روز خبرگزاری فارس به انعکاس آن تصویر پرداخت و ناخواسته مراد جواد را برآورده ساخت.

3-      3- اگر می دانستم حاج حمید رسایی قصد دارد صفحاتی از نشریه اش را به سیر انحرافی جواد اختصاص دهد سعی می کردم بنابر همان دلیل که گفتم ایشان را از چنین کاری برحذر دارم. رسایی در نقد جواد نوشت و جواد نیز در پاسخش، دل سفید کاغذ را به سیاهی کشاند. نکته جالب این جا بود که نشریه نه دی، در فضایی آزاد به درج پاسخ جواد و نقد آن پرداخت. آن جا خواندم که جواد مخالفانش را فاسق خواند و خودش را فرهیخته ای اهل علم! دانست. همان سال هم که مطلبی را در نقد جواد نوشته بودم وی در پاسخ به پرسش مکتوب یک دودآبادی شعرفروش و شخصیتی سرشار از تهی، نقد خودش را نتیجه بی سوادی نقاد برشمرد.

4-      4- این که جواد چقدر اهل کذب است و در توهماتش غوطه می خورد و علمش به درد کوزه می خورد و... حرف هایی خاله زنکی است که اگر چه شواهد اثبات آن ناتمام است، ولی به هیچ وجه پرداختن به آن را در راستای هدفی که از نقد او داشته ام نمی بینم و به پاس سال های رفاقت از این نوع مجادله پرهیز می کنم. اگر ما اهل فسقیم انشالله راه هدایتمان هموار شود و عاقبتمان ختم به خیر.

5-      5- مطلب قبلی ام درباره جواد فقط دارای یک اشکال بود. من بنا بر خبر یکی از دوستان هم پالکی جواد، نوشتم که او به انگلیس رفته است. مدتی بعد دوست مشترکی این مطلب را تکذیب کرد و من هم بلافاصله در ذیل آن نوشتار، تکذیبه وی را منتشر نمودم. اگر چه بر کسی پوشیده نیست که پناهندگی به کشور فرانسه و قلم به مزد شدن برای رسانه های استعماری غرب، فرقی با پناهندگی به انگلیس ندارد که گفته اند: کلّهم ظلمٌ واحد!!

6-     6-  اختلاف ما با برادران اهل سنت به خاطر صحت یا عدم صحت سجده بر مهر نیست. فارغ از مباحث فرعی، مسئله مبنایی ما با آنها بحث حقانیت ولایت مولای متقیان است که ادله غصب آن توسط خلفا به هیچ وجه قابل کتمان نیست. دعوای ما با جواد اکبرین هم به خاطر چند موضع پیش پا افتاده سیاسی و حب و بغض های شخصی نیست. این را به دوستان او نیز گفته ام که شکر خدا اغلب در این مسائل سر تأیید فرود آوردند. جواد به هر دلیل علمی(؟!) یا روحی و روانی، هم زمان با رونق گرفتن بساط فتنه، با استفاده از بوق های تبلیغی دشمنان دین، البته با ژستی دین پژوهانه! افاضاتی شعارگونه را در لزوم به رسمیت شناختن دشمنان امام زمان (عج) و ناکارآمدی فقه شیعه برای اداره جامعه به زبان آورد که سکوت در مقابل آن در قالب هیچ تکلیفی نمی گنجید. جالب آن بود که جواد در حالی دم از ناتوانی آموزه های شیعی در اداره حکومت می زد که خودش برای اثبات تعارض نظام اسلامی ایران با اسلام اصیل، به نهج الیلاغه علی علیه السلام استناد می نمود! در این دنیای مادی زده پر زرق و برق و در این زمانه پرعافیت و بی عاقبت، هنوز چند قطره خونی در رگ غیرتمان جاری است تا اسلام را خط قرمز خود دانسته و پای حریم آن حتی با برادران خویش سر داد و ستد نداشته باشیم.

7-      7- با جواد، آن موقع که عشقش سعید قاسمی و حسین الله کرم بود و دغدغه انقلاب داشت و با کنسرت موسیقی به مخالفت برمی خواست و چفیه نگذاشتن در خیابان را علامت وادادگی تلقی می کرد و بچه های قد و نیم قد را برای نماز جماعت در انظار عموم به میدان ولی عصر (عج) تهران می کشاند و چپ نگاه کردن به عکس آقا را مستحق مشت آهنین می دانست و... برخورد خوبی صورت نگرفت. در قبال اشتباهات کوچک و خیرخواهانه جواد، تقابلی سخت و نابود کننده در نظر گرفته می شد. بحثی نیست. اما مگر برخی نهادهای نظارتی برای سایر نیروهای خط مقدمی انقلاب، کف و سوت زده اند؟!  با جواد اکبرین شرط! می بندم که اگر همین الان به کشور باز گردد و دستگیر شود مطمئن باشد مجازاتی که برای خیانت های ناجوانمردانه اش تعیین می شود از مجازات طلبه عدالتخواه سیرجانی و بسیجی نوزده ساله ولایی- محسن شیرازی که خدا گواه است اگر آقا اشاره کند خودش را برای اسلام و انقلاب به کوره آتش می اندازد- سنگین تر نخواهد بود. مجازاتش از طلبه های کم سن و سال بروجرد که در اعتراض به وضعیت بدحجابی شهرشان تجمعی بیست نفره ترتیب دادند و ناباورانه، به احکامی چون زندان و شلاق و تبعید! محکوم شدند شدیدتر نخواهد بود. تاریخ شهادت خواهد داد فتنه گر بزرگی چون مهدی هاشمی پس از دو ماه بازجویی با ارائه وثیقه آزاد شد و انشالله روزی حکمش صادر خواهد شد ولی طلبه عدالتخواه سیرجانی که برای یاری طلاب بروجرد در تحصنشان شرکت کرده بود – حتی اگر بپذیریم کارش اشتباه باشد- با گذشت شش ماه و عدم صدور حکم قطعی، همچنان در زندان به سر برده و حتی با ارائه وثیقه هم نمی تواند چند روزی را نزد خانواده اش بگذراند. تاریخ گواهی خواهد داد دخترک فیروزه ای سردار دارندگی، به خاطر همه اهانت های وقیحانه اش به نظام و شهدا تنها شش ماه حبس شاملش شد ولی کسی که به او توهین کرد – و عملش قابل دفاع نیست - به نه ماه زندان و شلاق محکوم گردید. ما این مسائل را با چشمان باز می بینیم و در مقابل آن سکوت نمی کنیم؛ اما به هیچ وجه اشتباهات چند مسئول لجوج و کژاندیش را به پای انقلاب و نظام نخواهیم نوشت.  امیدوارم دلسوزان نظام در دادگاه ویژه روحانیت، با دیدن امثال جواد اکبرین، قدر امثال علی رضا جهانشاهی و همه طلبه های مظلوم و خط مقدمی انقلاب را بدانند که بداخلاقی ها و سخت گیرهای این و آن ذره ای در ارادتشان نسبت به نظام و ولایت خللی وارد نساخت و...

8-      8- فاعتبروا یا اولی الابصار!  

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تکلیف ما را با شهدای ارامنه مشخص کنید!

پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۴۶ ق.ظ


حوالی چهارراه ولی عصر (عج) در خیابان نوفل لوشاتو خیابانی هست با نام شهید وارطان آرکلیان.وارطان، نخستین شهید ارامنه ایران است. او در طول مبارزه با طاغوت، جوان های محل را جمع می کرد و برضد شاه شعار می داد و در شب 22 بهمن 57 در درگیری های اطراف صدا و سیما به ضرب گلوله یک پلیس به ظاهر مسلمان! به شهادت رسید. در تهران قبرستانی وجود دارد که مخصوص شهدای ارامنه است.

اکنون که ما از سر لج با احمدی نژاد بعد از سال ها سکوت در قبال ده ها خیانت برخی مسئولان، ناگهان به حرف آمده و شهادت مسیحیان را منکر می شویم تکلیفمان در قبال شهدای اقلیت های مذهبی میهنمان که با تمام وجود در راه اعتلای نام این کشور به جهاد پرداخته اند چیست؟

آیا باید نام خیابان شهید وارطان آرکلیان را بعد از سه دهه، تغییر دهیم؟ آیا باید تابلو نوشته های مزار شهدای ارامنه را عوض کنیم؟ فردا اگر تهدیدی متوجه این آب و خاک شد رویمان می شود روی یاری برادران اهل کتاب خود حساب کنیم؟

بسوزد پدر سیاست که گاه عالم و ظالم را هم نوا می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بعضی حزب اللهی ها چه راحت رودست می خورند!

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۱۱ ق.ظ


وحید یامین‌پور درباره حواشی پیش آمده برای سفر رئیس‌جمهور به ونزوئلا نوشت: در ارتباطات اجتماعی، آگهی بی موقع و اضافی را پارازیت می‌نامیم. این پارازیت امروزه یک خبر خاص است که توجهات را به خودش معطوف می‌کند. مخاطب علاقه‌مند شنیدن یک خبر است و ناگهان یک نویز یا پارازیت اصل خبر را مخدوش می‌کند و مخاطب را می‌پراند. نویز و پارازیت یک سیاست شناخته شده در عالم رسانه‌ای امروز است و نمونه دقیقش درخصوص عکس احمدی‌نژاد در مراسم خاکسپاری چاوز قابل بررسی است.

مجری سابق برنامه دیروز، امروز، فردا در ادامه نوشت: «نزدیک به 60 کشور در مراسم تدفین چاوز شرکت کرده‌اند. حضور احمدی‌نژاد در آن مراسم و واکنش کاملاً متمایز مردم و خانواده چاوز نشان از عمق نفوذ ایران اسلامی در آن سوی دنیا و تشکیل یک جبهه بزرگ بین‌المللی علیه امریکا است. احمدی‌نژاد اینجا نماینده اسلام و نماینده جمهوری اسلامی است نه یک شخصیت حزبی، چرا باید اصل این اتفاق بزرگ که بیش از پیش امریکا و جبهه استکبار را عصبانی می‌کند تحت‌الشعاع یک عکس قرار گیرد. عکسی که منتشر شد کاملاً آگاهانه و به موقع بود. یک پارازیت که اصل ماجرا را به حاشیه می‌راند و جالب است که مأموریت این پارازیت برعهده جریان حزب‌الله گذاشته شد. این همان جنگ روانی و رسانه‌ای است که بچه حزب‌اللهی‌ها دنبالش می‌گردند. اما فهمیدنش کمی پیچیده است
  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقساط وامی که از شهدا گرفته ایم تمام نشده است!

سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۲۱ ق.ظ

نام شهدا باید زنده بماند و مقامشان برای همیشه تاریخ محترم شمرده شود. یاد و خاطرات آنان نیز به عنوان یک فرهنگ سازنده، میراث گرانسنگ سال های حماسه و ایثار است که برای ثبت و ترویج آن باید نهایت اهتمام را به کار برد.

2-      امکانات ما برای ثبت و ترویج خاطرات دفاع مقدس با محدودیت هایی مواجه است که تأثیر آن در کند شدن حرکت های فرهنگی مرتبط با جهاد و شهادت، قابل اغماض نیست. فراموش نکنیم این محدودیت ها صرفاً در امور مادی و انسانی خلاصه نمی شود. با توجه به میزان سنّ بسیاری از جاماندگان قافله شهادت و راویان خاطرات دفاع مقدس، بی تعارف باید اذعان کرد که بیشتر از دو سه دهه، فرصتی برای تکمیل ناگفته های تاریخی این ملت باقی نمانده است.

بعد از ذکر این دو مقدمه کوتاه، خوب است به این پرسش پاسخ دهیم که تکلیف نسل های بعد برای دسترسی به نام و خاطرات قهرمانان ملی خود چیست؟

به راستی برای ترویج آموزه های دفاع مقدس، ورای فعالیت های امروز، نمی توان از روش های ابتکاری دیگری بهره گرفت؟

یکی از ماندگارترین و مستندترین روش ها برای انتقال خاطرات دفاع مقدس، نشر کتاب است. راقم این سطور به پشتوانه تجربیات اندک خود معتقد است که اگر بر همت خویش می افزودیم، می توانستیم لااقل برای هر شهید یک کتاب منتشر کنیم. این کار به هر دلیل صورت نگرفت و معلوم نیست تا دو سه دهه دیگر هم بشود به این آرزو، جامه عمل پوشانید.

خاصیت نشر کتاب این است که علاوه بر ثبت خاطرات شهدا و رزمندگان، تأثیرات تبلیغی و ترویجی را نیز به همراه دارد. ولی نباید از یاد برد که تکلیف ما در اشاعه این فرهنگ و خاطرات به جامانده از دفاع مقدس با چاپ و انتشار یک اثر به پایان نمی رسد. معرفی آثار و قابل دسترس بودن آن برای مخاطبان و علاقمندان را باید مهم ترین حلقه فرهنگی و تبلیغی نشر کتب دفاع مقدس دانست. بر اساس آمارهای موجود، کنگره بزرگداشت شهدای استان مازندران تا کنون بیش از هفتاد جلد کتاب منتشر کرده که جای بسی تقدیر و مسرّت است. اکنون وقت آن است که بپرسیم علاقمندان با مراجعه به چند کتابفروشی در سطح این استان می توانند به کتاب های موجود دسترسی پیدا کنند؟ در چند منطقه عملیاتی جنوب یا غرب کشور، ویترینی به این هفتاد اثر درباره شهدای مازندران اختصاص پیدا کرده است؟ با چند کتابفروشی معتبر در شهرهای مهم کشور برای معرفی شهدای مازندران و کتاب حماسه های آنان هماهنگی لازم به عمل آمده است؟

همچنان که در ابتدای طرح این بحث نیز گفته شد، واقعیت تلخی حکایت از آن دارد که امکانات ما برای تبدیل همه خاطرات و ناگفته های دفاع مقدس به یک اثر ماندگار با محدودیت مواجه است. اگر چه این باور، ضرورت تشکیل یک بانک ایده به منظور توجه به همه موضوعات و سوژه های دفاع مقدس در گوشه و کنار این استان لاله خیز را یادآور شده و می تواند در تشخیص اولویت برای انضباط در پرداختن به سوژه ها به ما کمک کند؛ اما نباید فراموش کرد که کمبود امکانات نمی تواند عنصری برای قطع امید ما و بی توجه به سایر توانایی ها و استعدادها تلقی شود. به کرّات جوانان متعددی را دیده ام و دیده ایم که حاضر شده اند برای حفظ و نشر فرهنگ دفاع مقدس به میدان آمده و به طور خودجوش و بی هیچ منّت و توقعی به سرمایه گذاری در این عرصه بپردازند. در صورت توجه به شبکه توزیع مناسب آثار دفاع مقدس، می توان این استعدادها را نیز به کار گرفت و سرمایه های انسانی و مادی آنان را در خدمت احیای فرهنگ جهاد و شهادت درآورد.

یکی دیگر از روش های ماندگار در ثبت نام و یاد شهدا و معارف آسمانی آنان، تشکیل موزه های دفاع مقدس در هر شهر می باشد. با این که می دانیم آن قدری از شهدای هر شهر، سند و عکس و سخن و... به یادگار مانده که می شود تعداد موزه های دفاع  مقدس را به همه شهرستان ها تعمیم داد؛ اما متأسفانه توقعات مادی و بزرگ نمایی اغراق گونه از این اقدام ساده و ماندگار، باعث شده که راه اندازی موزه های شهری را سنگی بزرگ و قلّه ای دور از دسترس بدانیم. به جاست که در آستانه برگزاری انتخابات شوراهای اسلامی، به نامزدهای علاقمند به فرهنگ و معارف شهادت، پیشنهاد شود تا تأسیس موزه های کوچک آثار دفاع مقدس در حوزه های انتخابی خود را نیز در زمره برنامه ها و وعده های ممکن و انجام شدنی خویش قرار دهند.

آثار فرهنگی موجود، تنها نام و یاد تعدادی از شهدا را در برمی گیرد. برای جاودانگی نام شهدا تنها کار گسترده ای که کرده ایم تزیین برخی کوچه ها به نام زیبای آن عزیزان است که آن هم به طور کامل و جامع صورت نگرفت. قدم دیگری که می توان در این راه برداشت، کاشت درخت به یاد شهدا و نصب عنوان هر شهید با پلاکی مخصوص بر شاخسار آن است. ما هر سال فرصت روز درختکاری را بدون هیچ اقدام فرهنگی چشمگیری از دست می دهیم. آیا کار دشواری است که در یکی از محوطه های مرکزی هر شهر زمینی را به کاشت درختانی مزیّن به نام شهدای آن شهر اختصاص داد؟ این اقدام نه تنها عملی جذّاب و فرهنگی در راستای حمایت از محیط زیست است بلکه با استفاده از حسّ تجسّم گرایی مخاطب می توان ابهّت شهدای هر شهر را به رخ بیننده کشاند و احساسات او را به وجد آورد. تصور کنید وارد محوطه ای زیبا و سرسبز می شوید که به طور مثال هزار و هفتصد درخت تناور مقابل چشمتان به نمایش گذاشته شده و هر یک یادآورده سروی بی سر از بوستان عاشورای خمینی است. ابهّت انبوه این درختان، چشم شما را خیره کرده و حسّ احترامتان را نسبت به حماسه های غریبانه شیران بیشه ایثار و شهامت برخواهد انگیخت.

راقم این سطور بر آن نیست که بگوید آن چه به ذهن خودش رسیده و بر این قلم جاری می کند بهترین روش برای احیای یاد و نام شهداست؛ بلکه بر این باور است که به هر روی می توان فارغ از کلیشه های موجود به تبلیغِ گران ترین میراث فرهنگی این مرز و بوم پرداخت.

یکی دیگر از ویژگی های منحصر به فرد استان مازندران که می تواند بضاعت ما را برای معرفی شهدای استان و حماسه های شگفت آنان افزایش دهد استفاده از نعمت دریاست. دریای خزر به زعم برخی، تبدیل به یک ظرفیت شیطانی شده است. البته بروز برخی ناهنجاری های فرهنگی در سواحل استان تا حدودی این نگاه را تقویت می نماید. با این حال راه برای تبدیل این نعمت خدادادی به یک ظرفیت الهی، بسته نیست. به طور مثال در طول فصل بهار و تابستان با تدارک امکانات اردویی می توان از پایگاه های بسیج استان های دیگر برای حضور در سواحل این استان و استفاده از آب دریا دعوت نمود. برگزاری چنین اردوهای برنامه ریزی شده ای به خصوص برای جوانان بسیجی سایر استان ها بسیار هیجان انگیز، جذّاب و نشاط آور خواهد بود. پس از تفریح این میهمانان بسیجی، می توان دست آنها را گرفت و به جنگل برد و از حماسه های نانوشته شهدای این استان در مقابل ضدانقلاب گفت. می توان از کشوری و شیرودی و بصیر و طوسی و علمدار و... گفت و آنان را در سفری به یادماندنی با نام و یاد و خاطرات مردان بی ادعای دیار ولایت آشنا نمود.

....

کارهای نشده و برزمین مانده ما یکی و دوتا نیست. در قبال شهدا بسیار بیش از آن چه که تصور می کنیم کوتاهی کرده ایم. این نوشتار برای آن بود که تلنگری باشد تا همواره خود را بدهکار شهدا دانسته و خدای ناکرده به کارهای ناچیزی که در راه ترویج فرهنگ شهادت انجام داده ایم، غرّه نشویم.

والسلام علی عبادالله االصالحین  
  • سیدحمید مشتاقی نیا

صدور حکم تعلیق یکی از اعضای شورای شهر بابل

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۲۱ ق.ظ

بر اساس شنیده های موثق، ادامه فعالیت آقای الف، عضو ثابت چند دوره اخیر شورای اسلامی شهر بابل که در طول حضور ناگهانی خود در این شورا، همواره دارای حاشیه های اجتماعی و فرهنگی بوده، به اتهام مشارکت در اختلاس و ارتشا، با دستور دادستان استان مازندران به حالت تعلیق درآمده است.

این عضو شورای شهر بابل از بستگان نزدیک یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی بوده و دارای وابستگی به یکی از معروفترین کانون های قدرت و ثروت در استان مازندران و شهرستان بابل می باشد.

ظاهراً به رغم گذشت چهارروز از صدور حکم تعلیق این نماینده شورا، فرمانداری شهرستان بابل از اجرای آن طفره رفته که این تعلل از نگاه مردم این شهرستان به منزله هراس از تقابل با کانون های قدرت و ثروت تلقی گردیده است.

به منظور یادآوری برخی مسئولان نسبت به جایگاه قانون و شعائر اصیل انقلاب اسلامی که مبارزه با ویژه خواران در رأس آن بوده است گروه های مختلف از بسیجیان و امت حزب الله شهرستان بابل درصدد اتخاذ راهکاری برای واکنش به عدم اجرای حکم مذکور می باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیائید این سوءتفاهم را برطرف کنیم

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۲۴ ق.ظ

اگر این سوءتفاهم برطرف شود باور کنید خیلی از مشکلات بچه های حزب اللهی و اهل مبارزه حل خواهد شد. کمی تأمل، کافی است تا ذهن ها از تاریکی سوءتفاهم ناخواسته ای که شکل گرفته بیرون بیاید، فقط اندکی تأمل.

گاهی بعضی پشت میزنشین های عزیز به خصوص در نهادهای حکومتی غیردولتی، تصورشان این است که خود و نهادشان یعنی نظام و حکومت و ولایت و... بنده های خدا، خودشان و پستشان را مساوی با نظام می پندارند و بر همین مبنا هر کس که خرده ای به آنها بگیرد را مخالف و ضدنظام فرض کرده و به خودشان به نیابت از نظام اجازه می دهند توی دهان این مخالف و منتقد بزنند.

باور کنید خیلی از این دوستان، مدعی هستند که برای شخص خودشان امتیاز ویژه ای قائل نبوده و اگر هم با فرد منتقدی ( به خصوص اگر حزب اللهی باشد) برخورد می کنند فقط و فقط به خاطر دفاع از نظام است.

آیا به نظر شما نظام مساوی است با افراد و پست هایشان؟!

اگر این طور باشد هر مسئولی جایی گندی زد باید به حساب نظام نوشت، این طور نیست؟

آیا اگر یک روحانی، خراب از آب درآمد می شود گفت حوزه علمیه خراب شده است؟

اسم این کاری که حضرات انجام می دهند پناه گرفتن پشت نظام نیست؟

واقعاً اگر کسی فدایی نظام باشد ترجیح می دهد خودش یا افراد مانند خودش، سیبل منتقدان و مخالفان قرار بگیرند اما گزندی متوجه نظام نشود. در حالی که متأسفانه گاه شاهد آن هستیم بعضی پشت میزنشین ها تا نقدی می بینند اخم در ابرو می اندازند و تغیّر می کنند که: شما با نظام مشکل دارید! چرا؟ چون از ما ایراد گرفته اید!

بگذارید با اندکی تأمل، این سوءتفاهم بزرگ برطرف شود. یک بار دیگر به پرسش هایی که طرح شد دقت کنید.

اگر مسئولان خراب باشند نظام خراب نیست. مسئولان باسلایق مختلف، می آیند و می روند اما نظام مقدس ما سرمایه ای ابدی برای همه آزادی خواهان و عدالت طلبان جبهه حقیقت است. نظام یک تفکر است که مجموعه ای از آرمان های الهی را دربر می گیرد. بهتر است اگر می خواهیم مصداقی برای تجسم نظام فرض کنیم آن را تنها در وجود ولی فقیه خلاصه بدانیم تا به خاطر برداشت ها و رفتارهای اشتباه برخی صاحب منصبان، کینه ای نسبت به نظام شکل نگیرد.

نقدها و نظرات مختلف آقا در خصوص بسیاری از مجموعه هایی که ریاستشان منصوب ایشان است نشان می دهد لزوماً هر تصمیم و اقدامی که از سوی این نهادها صورت می گیرد مورد تأیید ایشان نیست.

بیایید این سوءتفاهم بزرگ را کنار بگذاریم. ارزش نظام بالاتر از میز و صندلی امثال من است.

اگر این سوءتفاهم برطرف شود باور کنید گرفتاری خیلی از بچه های بسیجی و خط مقدمی های انقلاب، حل خواهد شد.

۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۴:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

درس عاشقی در محضر همسر شهید آقاجانی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ق.ظ

http://s3.picofile.com/file/8208504168/9.jpg

http://s6.picofile.com/file/8208503992/16.jpg


هر کاری برای خودش رسم و رسومی دارد؛ عاشقی هم.

عاشق که می شوی، چشم سرت کور می شود و دیگر چیزی را نمی بینی. آن وقت است که در سراشیب سقوط قرار می گیری؛ اما عشقت اگر برای خدا باشد، چشم دلت باز می شود. می شوی روشن دل.

دلت که روشن شد، دیگر فقط چیزی را می بینی که باید ببینی. تاریکی ها برایت محو می شود. تو می مانی و آن که در روشنای دلت، مفاتیح بهشت را زمزمه می کند. تو می مانی و نجوای خوش سرگشتگی؛ آوای دل انگیز شیدایی؛ نسیم غربت و اضطراب جدایی.

زلیخای وجودت، حرمان یوسف مهجور را تاب ندارد. چشمان مصری تو می شود ابر سیل آسای آسمان کنعان.

اما ... آن که رسم عاشقی را می داند، رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی را هم به نیکی آموخته است. رقص شعله شمع، در مسیر باد است که زیبا می شود و پروانه را به وصال فرا می خواند.

این بار خانم طاهره بیگم حمیدیان، همسر سردار شهید مهدی آقاجانی، آموزگار رسم عاشقی در حلقه معنوی بر بال خاطره بود. مطلب زیر را خواهران بزرگوار جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران به تبرّک از این محفل آسمانی ارسال کرده اند:

·      *   قرار شد جهت آشنایی با عقاید و افکار همدیگر، مقداری صحبت داشته باشیم. وارد اتاق شدم که دیدم ایشان نشسته است. به احترام من، تمام قد ایستاد، سلام و احوالپرسی کرد بدون اینکه اصلا به چهره من نگاه کند و موقع نشستن هم طوری قرار گرفته بود که احساس کردم خیلی چهره مرا نمی بیند.

·      *   ... حتی در نامه ها و دست نوشته هایش هر وقت از من و یا بچه ها یادی میکرد، با پسوند های "جانم"، "نازنینم" ، "جگرگوشه های من" و ... همراه بود.

·      *   " ... امیدوارم که حال سه جگر گوشه هایم طاهره جان، هادی جان و مطهره نازِ من خوب باشد و همگی در زیر سایه الله صحیح و سالم باشید.. همسرم طاهره دلم برایت خیلی تنگ شده است. اما دلم برای حسین بیش از اینها تنگ شده است. دلم برای زیارت روی مهدی دارد پاره می شود. مرا ببخش ازاینکه دارم اینها را می گویم. چون کسی را به جز تو ندارم بگویم. در اینجا همه درد دارند، همه عاشق مهدی هستند. شما هم راز و محرم اسرار من هستید. یاحسین اگر دارای لیاقت شهادت هستم مرا به کامم برسان چون دیدن مهدی جز این را نمی دانم.. از طرف من پسرم هادی جان و مطهره نازم را ببوس و بگو پدرتان شما را خیلی دوست دارد و مادرتان را اذیت نکنید چون طاهره جان من دلم برای تو سید بزرگوار می سوزد. یا حسین از تو میخواهم حتی یک لحظه دل همسرم را ناراحتی در وی رخنه مده. یاحسین همسرم را در پناهت حفظ کن. خدایا من و همسرم راضی هستیم به رضای تو و تسلیم هستیم به امر تو. "

·    *     قبل از اعزام، رفت بنیاد جانبازان، همه مدارک پرونده اش را از بین برد. دنبال این حرف ها نبود. معتقد بود با خدا معامله کرده است.

·      *   روز خاکسپاری خیلی شلوغ بود طوری که اصلا نمی شد جلو رفت ولی من تمام مسیر تشییع را با پای پیاده رفتم هنوز هم که از آن خیابون میگذرم آن لحظات برایم تداعی میشود. و زمزمه های بلند پشت تابوت مهدی آقا.. تمام مسیر چشمم به تابوتش بود و با خودم این زمزمه را داشتم که: ای کاروان آهسته تر آرام جانم می رود...

·     *    هر وقت سر مزارش میروم (بیشتر صبح ها می روم چون شلوغ نیست و به راحتی می توان ارتباط معنوی برقرار کرد) زیارت عاشورای روزانه ام را در کنارش می خوانم. همیشه خبر خوشی های زندگی را برایش می برم . شهدا، شاهد هستند و از مشکلات و نگرانی ها اطلاع دارند. حس میکنم با گفتن مشکلات و دغدغه ها، خودم را کوچک کردم؛ نمی خواهم مهدی فکر کند که من کم آوردم ...

·      *   " همسرم قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر خمینی رهبر، سر دِه و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا سخن ما پیروی از قرآن و خدا می باشد. همسرم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل نباش در راه دین خدا بکوش که هر چه بکوشی باز کم است... "http://s3.picofile.com/file/8208504126/13.jpg

تاریخ، درس عبرت یا دستاویزی برای غفلت؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ

حسن روحانی:  اگرچه قضاوت‌های تاریخی یک ملت را نمی‌توان در مدت زمانی کوتاه به سرعت تغییر داد ولی در عین حال معتقدیم که نباید در گذشته های تاریخی هم باقی ماند، باید با نگاه به آینده حرکت خود را تنظیم کنیم.
 باید به گونه‌ای حرکت شود که علاوه بر توسعه روابط ، به تدریج قضاوت تاریخی مردم نیز تغییر کند.

94/06/02

رهبر معظم انقلاب: ملت ایران به خاطر این که گذشته خود را با بصیرت نگاه می کند، چشم خود را بر گذشته نمی بندد. مسائل تاریخ خود، تاریخ نزدیک خود، از صد سال پیش، از پنجاه سال پیش، از سی سال پیش را با دقّت نگاه می کند.

76/02/03

نامه دانشجویان علوم پزشکی بابل خطاب به فرمانده نیروی انتظامی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
سرتیپ پاسدار، جناب آقای حسین اشتری؛
فرمانده محترم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
 
سلام علیکم
اخبار و تصاویر مخابره شده از اتفاقات دیروز در مقابل سفارت انگلستان آن چنان خاطرمان را آزرده ساخت که مجبور شدیم در این وجیزه چند کلامی را خدمتتان عرض نماییم.
برادر بزرگوار جناب آقای اشتری! اگر حضرتعالی را فردی متعهد و انقلابی و دلسوز این نظام نمی دانستیم، قطعا چنین گلایه ای از جنابتان نمیکردیم!
متأسفانه در روز گذشته شاهد آن بودیم که یکی از انقلابی ترین و ارزشی ترین نهاد های جمهوری اسلامی، به جرم سر دادن شعار "مرگ بر انگلیس" و مبارزه با استکبار که از اصول بنیادین این انقلاب بوده و هست، دست به بی رحمانه ترین سرکوب علیه یکی از انقلابی ترین و ارزشی ترین اقشار این جامعه، یعنی دانشجویان زده است!
سردار عزیز! پرسش امروز ما این است که اگر در جمهوری اسلامی نمیتوان علیه ظلم های استکبار و دولت خبیث انگلستان فریاد برآورد، پس کجا میتوان؟
مگر بسیاری از مسؤولین بلند پایه نظام من جمله فرمانده محترم سابق نیروی انتظامی در چندین و چند مصاحبه از دخالت ها و رذالت های دولت حیله گر انگلستان در وقایع فتنه ۸۸ نگفته بودند؟ حالا چه شده که سربازان تحت امر جنابتان، دانشجویان بی دفاع این مملکت را به جرم اعتراض به عدم عذرخواهی و اظهار ندامت انگلیسی ها از رفتارهای سابقشان، سرکوب میکنند؟!
حکومت نظامی که سربازان جنابعالی دیروز در پایتخت جمهوری اسلامی، برای تأمین امنیت وزیر دولتی که همواره به دنبال براندازی این نظام بوده و هست، به راه انداخته بودند، جز سرخوردگی دلسوزان انقلاب که از راه اندازی فتنه جدیدی توسط روباه پیر نگرانند چه خاصیتی داشت؟
متأسفانه و متأثرانه، دیروز ماموران محترم نیروی انتظامی در سرکوب دانشجویان بی دفاع، آن چنان سنگ تمام گذاشتند که انگار جای شاکی و متشاکی عوض شده است! انگار ما در سال ۸۸ در لندن فتنه انگیزی کردیم و ملکه الیزابت و ام آی ۶ مظلوم واقع شده اند!
تجمع دیروز چه با مجوز بوده باشد چه بی مجوز، چه قانونی و چه غیر قانونی، چه ۵۰ نفره چه ۵۰۰ نفره، آنچه مسلم و مشهود است رفتار زشت، زننده و خلاف جمهوریت نیروی انتظامی است که صدای "مرگ بر انگلیس" دانشجویان را با برخورد قهرآمیز ساکت کرد.
توصیه میکنیم تا تصاویر و فیلم های منتشره از وقایع دیروز را یکبار به دقت ملاحظه فرمایید تا با عمق جانتان ظلمی که بر دانشجویان این ملت رفته است را نظاره کنید.
در پایان یکبار دیگر متذکر میشویم که اگر دست به قلم بردیم و قصد نگاشتن چنین نامه ای را کردیم، احساس خطری است که از اوضاع کشور داریم.کشوری که تا دیروز تصور میکردیم صادر کننده تفکر استکبارستیزی است حالا دانشجویان و نسل جوانش را به جرم تجمعی آرام و اعتراضی علیه استکبار، با شدیدترین برخوردهای امنیتی "نقره داغ" می کند.
اما اجازه دهید تا در پایان خطاب به کسانی که تصور میکنند با چنین رفتارهایی میتوانند جوانان و دانشجویان انقلابی این کشور را منفعل کنند، با صدایی رسا بگوییم: ما آماده پرداخت هر هزینه ای به پای استکبارستیزی خواهیم بود.
والسلام علی من التبع الهدی ...
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بابل

شبنامه نسل چهارم انقلاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ


بی خیال مجلس و دولت

بی خیال عدالت

بی خیال قضا و قدر

بی خیال امت شهیدپرور و مؤمنین همیشه مکدّر

به دور از چشم ارباب حلقه ها

با اجازه بچه های بالا

مرگ بر آمریکا

با اجازه برادران کاسه لیس

لعن بر دشمن خبیث

مرگ بر انگلیس

معنای "حسین منی و أنا من حسین" از نگاه رهبر انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ق.ظ


کار امام حسین علیه الصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلی اللَّه علیه وآله وسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. آن بزرگوار هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. امام حسین هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. حرکت نبوی و حرکت حسینی، مثل دایره ی متحدالمرکز هستند. به یک جهت متوجّهند. لذا این جا « حسین منی و انا من حسین»  معنا پیدا می کند. این عظمت کار امام حسین است.

75/09/24

از سایت این هیئت بازدید کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | یکشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۳۴ ق.ظ

http://mashk.net/assets/uploads/images_event/6377f-23.jpg


دلم نیامد همین طوری، فقط سایت این هیئت را معرفی کنم و چند خطی برای دوستان بیت العباسی خودم ننویسم.

ما بسیجی ها و مریدان مکتب خمینی، مسئول امور حسبه اسلام و انقلاب اسلامی هستیم! کارهای بر زمین مانده اسلام بر دوش ما سنگینی می کند. باید به اینجا برسیم که فرض کنیم هیچ مسئول و دستگاه و ردیف بودجه ای برای کار فرهنگی در راستای ترویج باورهای دینی وجود ندارد؛ فقط خودمانیم و خودمان. آن وقت است که غیرتمان گل می کند و با تمام وجود پا به عرصه فعالیت های فرهنگی می گذاریم. اگر نگاهمان اینگونه شد حتی اگر اهل کار فرهنگی هم هستیم از نگاه و رفتار تک بعدی خارج شده و محورهای مختلف فرهنگی را نیز تجربه خواهیم کرد.

محمدعلی عرفان و هیئت بیت العباس را همه به نظم و انضباط می شناسند. بچه های باصفای این هیئت، علاوه بر نظم به تحصیل و مطالعه هم اهمیت می دهند.

دغدغه ای که مسئولان جوان و خوش فکر این هیئت نسبت به ارزش های اسلامی در خود احساس کرده اند آنان را بر آن داشته تا از همه ظرفیت های موجود برای ترویج آئین آسمانی وحی بهره بگیرند. هیئت بیت العباس، سمت و سویی را برگزیده که منحصر در قالب سنتی هیئت باقی نمانده و دایره مسئولیت شناسی خویش را در دامنه دیگر فعالیت های فرهنگی نیز گسترش داده است.

برگزاری اردوهای درون و برون استانی، یکی از جلوه های مهم کار فرهنگی در این مجموعه مذهبی است که تلفیق سازنده هیئت – جلسه  را در عرصه عمل، ممکن می سازد. فلسفه تشکیل هیئت، ایجاد انس بیشتر با اهل بیت علیهم السلام است و بالاترین معیار برقراری این انس، شناخت و عمل به معارف اهل بیت می باشد. ترکیب هیئت – جلسه را شاید بتوان از این باب صحیح و گویا دانست که در چارچوب آن، انس با اهل بیت منحصر به شور و نوا نمانده و فکر و اندیشه مخاطبان نیز با آموزهای مکتب وحی، درگیر می شود. راه اندازی اردوهای متنوع می تواند بخشی از بار عظیمی که هیئت ها در راستای تقویت ارتباط ذهنی مخاطبان با اهل بیت بر دوش می کشند را به سر منزل مقصود برساند.

جلوه ای دیگر از فعالیت فرهنگی و اعتقادی این هیئت را می توان در حضور پررنگ در فضای مجازی مشاهده کرد. محفل مجازی هیئت بیت العباس (سایت مشک) علاوه بر ارائه اخبار و گزارشات مرتبط با فعالیت های این هیئت، مضامین و نکات آموزنده ای از حیات طیبه شهدا، خادمین اهل بیت و مطالب کاربردی متناسب با مخاطبان را در خود جای داده است.

هیئت های فاطمة الزهرا، محبان المعصومین و ... شهرستان بابل نیز از جمله هیئت هایی هستند که فراتر از کار هیئتی، به یک مرکز فرهنگی تبدیل شده اند.

به نوبه خود ضمن دعوت از خوانندگان اشک آتش برای بازدید از سایت زیبای هیئت بیت العباس بابل به نشانی http://mashk.net/ ارادت قلبی خویش را به همه جهادگران مخلص و بی ادعای این هیئت و دیگر مجموعه های مذهبی دارالمؤمنین اظهار داشته و برایشان آرزوی توفیق بیش از پیش دارم.

یادگار ماندگار

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ب.ظ


اواخر اردیبهشت بود. هوا به شدت در حال گرم شدن بود. دانش آموزان در محدوده مرکز آموزشی در حال کار کشاورزی بودند. گرمای هوا به اوج رسیده بود. آنها هم حسابی خسته شده بودند. رفتند طرف شهید سیف الله رستمی که مسئولیت بچه ها را بر عهده داشت. دانش آموزان از او خواستند تا اجازه دهد ساعتی را در استخر مرکز آموزشی شنا کنند. شهید رستمی در ابتدا با این درخواست مخالفت کرد. بچه ها شروع کردند به اصرار. سیف الله، مکثی کرد و به فکر فرو رفت. بعد رو کرد به دانش آموزان و گفت:

ببینید بچه ها! مسئولیت این مکان بر عهده من نیست. باید صبر کنید تا مسئولش بیاید. الان هم که ظهر شده و وقت نماز است. بیایید با همدیگر یک نماز جماعت بخوانیم، من هم سعی می کنم مسئول این جا را وقتی آمد، راضی کنم که به شما اجازه شنا در استخر را بدهد. بچه ها از این پیشنهاد استقبال کرده و شروع کردند به شادی و خوشحالی.

مسئولیت آن مکان بر عهده من بود. وقتی از راه رسیدم با صحنه زیبایی مواجه شدم که تا کنون در آن مرکز شاهدش نبودم. دانش آموزان همگی در صف های منظم، پشت سر شهید رستمی ایستاده بودند و نماز جماعت ظهر را برگزار می کردند. از دیدن این صحنه با شکوه به وجد آمدم. درخواست آنها را که شنیدم با شنا کردنشان موافقت کردم. شور و شوق و شادی، همه جا را فرا گرفت.

از آن پس با ابتکار شهید رستمی، هر روز نماز جماعت ظهر و عصر در آن مرکز برگزار شد. این نماز جماعت تا سال های بعد از شهادت او نیز به عنوان یک سنّت حسنه باقی ماند.

ابراهیم محمدپور، قاموس عشق، ص 98- 99

سیب شادی های آدم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ


قسمتش کردم

بین همه کس شادی ام را

حالا

از همه

سهمی از عشق

سهمی از شادی و لبخند

به دلم جامانده

سیب شادی هایم

بین مردم گم شد

هسته ای ماند فقط

روزی اما هسته

باغی از سیب گلاب

راغی از چشمه آب

خواهد شد

سبزی سرو و چمن

همه از آن شما

سهم من سرخی سیب عشق است

هستی ام

هسته مهر هستی است!

 سالها پیش از باب تأمین معاش، مطالبی ادبی برای برخی از نشریات می نوشتم. به طور اتفاقی متوجه شدم بعضی از اهالی ادب و هنر، به این قطعه ادبی حقیر اظهار لطف داشته اند. اصلاً یادم نیست چه عنوانی برای آن انتخاب کرده بودم. سیب شادی های آدم، اسمی است که الان برای این قطعه برگزیدم. سایت شعر نو هم این اثر را منتشر کرده است.

محمدزمان یعقوبی بخواند!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ق.ظ


محمدزمان یعقوبی بخواند؛ دوست داشتید چی بنویسم؟ دلم خواست او را مخاطب قرار بدهم. نکند انتظار داشتید بنویسم بخشدار، شهردار، رییس ثبت احوال، امام جماعت یا مدیر مدرسه فلان شهر بخواند؟! ابداً!

من دلم می خواهد آمحمدزمان را خطاب قرار بدهم. برای اینکه اسم زیبایش مرا یاد طلبه شهید دیارمان، محمدزمان ولی پور می اندازد. اسمش مرا یاد حدیث دلچسب و راهگشای حضرت مولا می اندازد که فرمود: فرزند زمان خویشتن باش!

مطلب زیر، عبارتی معروف و تاریخی از رهبر معظم انقلاب است که بعد از روشنگری هسته ای برادر بسیجی و مداح انقلابی شهرم، آقا محمدزمان یعقوبی در روز تشییع ابدان مطهر شهدای غواص در بابل و واکنش یک بنده خدا، خواندنش به دل آدم می نشیند:

" خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهای بی‌سواد هم هستند. گاهی کسی بی‌سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی می‌فهمد چه کار می‌کند. از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌کند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به‌هرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.
در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می‌شد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر می‌آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می‌کنید! راننده‌ی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر می‌آید یک صلوات می‌فرستید، ولی اسم «آقا» که می‌آید، سه صلوات می‌فرستید؟!» نمی‌فهمید. راننده به او جواب می‌داد: روزی که دیگر مبارزه‌ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهمید، روحانی نمی‌فهمید! این را مثال زدم تا بدانید خواص که می‌گوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصی نیست.

... عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی می‌رود، آنها هم دنبالش می‌روند و تحلیلی ندارند. یک وقت مردم می‌گویند «زنده باد!» این هم نگاه می‌کند، می‌گوید «زنده باد!» یک وقت مردم می‌گویند «مرده باد!» نگاه می‌کند، می‌گوید «مرده باد!» یک وقت جوّ این طور است؛ این‌جا می‌آید. یک وقت جو آن طور است؛ آن‌جا می‌رود! "

20/03/1375

تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است!!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ


به رغم نگرش بسیاری از صاحبنظرن علوم انسانی در تضاد ذاتی بین سنت و مدرنیته، مقام معظم رهبری، شهید دکتر مصطفی چمران را نمونه ای از قابلیت اجتماع دو مقوله مذکور می داند. ایشان در تاریخ دوم تیرماه سال 89 در توصیف شخصیت آن استاد و مجاهد فرهیخته فرموده است:

من خودم میدیدم شلیک آر.پى.جى را که نیروهاى ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر.پى.جى جزو سلاحهاى سازمانى ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ى عربى آر.بى.جى هم میگفت؛ ماها میگفتیم آر.پى.جى، او میگفت آر.بى.جى. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راه‌هائى گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجورى آر.پى.جى را بایستى شلیک کنید. یعنى در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملى به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ى عالى، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ى عملیات نظامى، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوى و با آن سرسختى، چه ترکیبى میشود. دانشمند بسیجى این است؛ استاد بسیجى یک چنین نمونه‌اى است. این نمونه‌ى کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند:
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌
۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۴:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

نمازبرای همه


سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ فروردین ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ب.ظ



سعید آن موقع فقط ده سال داشت. علاقه خاصش به نماز و مسجد باعث می شد نه تنها خودش سر وقت به مسجد برود، بلکه تلاش می کرد تا دیگران را هم به یک روش جذب مسجد کند.

مردی میان سال هر روز در نزدیکی مسجد جلوی مغازه اش می نشست و به رفت و آمدها خیره می شد. اذان هم که می گفتند، می شنید و به روی خودش نمی آورد. سعید دلش می خواست آن مرد را هم مسجدی کند. یک روز رفت طرف مرد و با چهره ای معصومانه و با رعایت ادب و متانت به او سلام کرد و پرسید: ببخشید آقا! ساعت دارید؟

مرد جواب داد: بله، دوازده و نیم است. می خواهی چه کار پسرم؟

-          چیزی نیست می خواهم به مسجد بروم، خواستم بدانم چقدر تا شروع نماز فرصت دارم.

مرد از او خوشش آمد: آفرین پسر خوب! کمتر پیش می آید بچه ای به سن و سال تو این قدر به فکر نماز باشد، بارک الله پسرم.

سعید خداحافظی کرد و رفت. فردای آن روز دوباره به سمت آن مرد رفت و سلام کرد. مرد با دیدن او لبخند زد. با خوشرویی جواب سلامش را داد و پرسید: باز هم می خواهی بدانی ساعت چند است؟!

-          نه عمو جان! این دفعه خواستم حالتان را بپرسم.

مرد کمی تعجب کرد. برایش سؤال بود که این پسر ده ساله چرا می خواهد از احوال او با خبر باشد؟

سعید زیاد او را معطل نکرد. با احترام پرسید: یک سؤال داشتم از شما. می بخشید عمو جان شما که همسایه مسجد هستید چرا موقع اذان بلند نمی شوید که به آن جا بروید؟

مرد تأملی کرد و گفت: دلیل خاصی ندارد پسرجان همین طوری!

سعید یک حدیث درباره ثواب نماز جماعت خواند. کمی هم توضیحش داد و بعد خداحافظی کرد و رفت به طرف مسجد.

مرد در فکر فرو رفته بود. ناگهان از جایش برخاست. سعید را صدا زد و گفت: صبر کن پسرم، صبر کن وضو بگیرم، با هم به مسجد برویم.

آن مرد پایش به مسجد باز شد. مدتی بعد او مسئولیتی را هم در مسجد پذیرفت و در شمار خادمان نماز و محراب درآمد.

بر اساس روایتی از کتاب شب و شبنم صفحات 15 و 18 درباره سردار شهید غلامرضا (سعید) مستوفی

شهید آوینی: از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه 598 می کشانند

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۵ فروردین ۱۳۹۴، ۱۰:۱۱ ب.ظ



عقل دنیادار عاقبت اندیش ریاکار منفعت پرست مصلحت‌اندیش بر اریکه‌ای که حق عشاق است تکیه می‌زند و با زکات مسلمین کاخ خضرا می سازد و با شمشیر منتسب به اسلام، گردن عشاق می‌زند. حالا بعد از این هزارها سال که از عمر انسان می‌رود، یک بار عاشقی فرصت یافته است تا بساط حاکمیت عشق را برپا دارد، اما در جهانی که عقل یکسره طعمه شیطان گشته است و عشق را جز در کشاله رفتن بدن‌های کرخت نمی‌جویند، از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه 598 می کشانند و قوانین خود بنیادانه اومانیستی عقل اندیشانه شرک‌آمیز را در برابر قانون عشق می‌گذارند.... و چه باید کرد؟ نگاهی به شهر بیندازید! عقل غربی سیطره یافته و وجود بشر را در دائره‌المعارف خویش معنا کرده است

ماهنامه سوره، تیر1369

ما حرف زدیم شهدا عمل کردند

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ فروردین ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ



ما الگوهاى خوب خیلى داریم. اینقدر جوانهاى خوب، اینقدر چهره‌هاى نورانى - در تاریخ که بماند - در زمان خودمان داریم که همین قدر کافى است با تعریف هر کدام از اینها - تعریف به معناى معرفى کردن - یک چهره‌ى برجسته و یک الگو جلوى جوانانمان بگذاریم. اینها جوانهائى بودند که از پیشروان خودشان جلو افتادند؛ جوانهائى که پاى درس بنده و امثال بنده نشستند، اما صد پله از ما جلو رفتند؛ ما وعده کردیم، آنها عمل کردند؛ ما یاد دادیم، آنها عمل کردند؛ ولى خودمان عمل نکردیم. چقدر از این جوانها، چقدر از این شهدا کسانى بودند که از امثال ماها چیزى یاد گرفتند، اما آنها بهتر از ما شدند، جلوتر از ما شدند، بیشتر به کشور آبرو بخشیدند، پیش خدا بیشتر آبرو پیدا کردند؛ «چرا که وعده تو کردى و او بجا آورد»؛ وعده را ما کردیم، او عمل کرد. ما این همه جوان خوب داریم؛ اینها را یکى‌یکى در بیاورند، بگذارند جلوى جوان نسل حاضر؛ غیرت او را، همت او را، صداقت او را، سلامت او را، فداکارى‌هاى او را، بینش والاى او را، رفتار نیک او را با مردم، با همنوعان، با پدر و مادر، با خانواده، با دوستان، بگذارند جلوى چشم جوان نسل امروز؛ خود این آموزنده است. رهبر معظم انقلاب

13/02/1391

فکر کردید شهید گمنام یعنی چی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | یکشنبه, ۲ فروردین ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ق.ظ


غریب‌ترین شهیدِ «مدافع حرم» در آخرین روز سال+تصاویر


اگر به آسمان باشد که هیچ شهیدی را نمی توان در آن جا گمنام یافت. شهدا آشناترین جلوه ربوبی بشر هستند که مأوایشان عند ملیکٍ مقتدر بوده و هم نفس ملائک شده اند.

اگر به زمین و زمینیان است که باید گفت هیچ شهیدی آن گونه که حق اوست شناخته نشده و به بیان دیگر، همه شهدا گمنام هستند.

اصلاً بیایید فرض کنیم هر شهید گمنامی که استخوان هایش برگشته و تشییع می شود اسم و رسمی دارد. فرض کنید اسم این شهید گمنام مثلاً هست مسعود طاهری. خوب؛ چه فرقی به حال شهید دارد، یا چه فرقی به حال ما؟!

قله گمنامی شهید را کجا می دانیم؟ این که اسم و رسمش نامعلوم باشد؟ این که راهش در هیاهوی روزگار، گم شده باشد؟ این که یاد شهدا لقلقه زبان مان باشد؟

یکی دو روز پیش، آخرین شهید مدافع حرم در سال 93 را برای تشییع به تهران آوردند. او حتی یک نفر قوم و خیش هم در سراسر ایران نداشت. جالب این که حتی تصویری از شهید هم روی تابوتش دیده نشد. در فضای مجازی هم از او عکسی منتشر نشده است. شاید حتی یک مراسم یادبود هم برای این شهید برگزار نشود. این هم نمونه ای از اوج گمنامی یک شهید بی ادعای دفاع از حریم اهل بیت است. البته مردم برایش سنگ تمام گذاشتند و شاید اصلاً اگر در ایران فامیلی داشت این قدر مراسم تشییعش باشکوه برگزار نمی شد.

او در قهقهه مستانه اش به سلسله عند ربهم یرزقون پیوست؛ اما برای ما این سؤال را باقی گذاشت که شهید، گمنام باشد یا نباشد نسبت ما با او چیست و او را بشناسیم یا نشناسیم قرار است چه گلی به سر خود بزنیم؟!

یاد دلاور افغانستانی مدافع حرم، شهید مسعود طاهری گرامی باد و روح پاکش میهمان سفره اباعبدالله.

پربازدیدترین مطلب وبلاگ در سال93

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ فروردین ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ب.ظ

خودم هم راستش باور نمی کردم این مطلب اینقدر مورد توجه خوانندگان اشک آتش قرار بگیرد. البته بخشی از این بازدیدها طبیعتا با جستجو در فضای مجازی صورت گرفته است. با این که گاه مطالب خبری و تحلیلی ناب و پر سر و صدایی را در وبلاگ منتشر کرده ام اما نرم افزار آماری نصب شده در بخش مدیریت وبلاگ نزدیک به سه هزار بازدید را از این مطلب در سال نود و سه ثبت کرده است:

خط و نشان برای پرچم ایران!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ق.ظ


به آرم الله این پرچم دقت کنید. کمی با آرم پرچم اصلی جمهوری اسلامی تفاوت دارد.

حجت الاسلام سید امیر سخاوتیان همان روزهای نخستی که مراسم توزیع مدال برای قهرمانان ایرانی در اینچئون برگزار شد تماس گرفت و تأکید داشت پرچمی که موقع اهدای مدال به اهتزاز درمی آید با پرچم اصلی که بر دوش قهرمانان ایرانی است متفاوت است. همان وقت رفتم توی نخ این قضیه اما جالب بود که اغلب دوربین ها از نشان دادن پرچم به اهتزاز درآمده ایران طفره می رفتند! بعد از چند روز پرچم اصلی هم بالاخره بالا رفت و به نمایش درآمد.

یک تحقیق مختصر نشان می دهد سال ها پیش عده ای تلاش داشتند تا آرم الله روی پرچم جمهوری اسلامی را با اندکی تغییر به شکلی شبیه عقاب نشسته درآورده و نمادی از آرزوی خود در ایجاد نزدیکی بین ایران و آمریکا را ترسیم کنند. این جماعت البته در بدنه نظام جایگاهی نداشتند و اقدام مرموزشان به جایی نرسید؛ اما بررسی ها نشان می دهد دولت کره جنوبی علاقمند است که در چند سال اخیر هر از گاه آن پرچم تحریف شده را به جای پرچم اصلی جمهوری اسلامی ایران به اهتزاز درآورد. در حال حاضر یکی دو سایت غیر معروف به ابعادی از این اتفاق پرداخته اند.

طبیعتاً هر نوع قصور احتمالی در چنین وقایعی برعهده وزارت امور خارجه و نمایندگی های سیاسی جمهوری اسلامی در کشورهای ذی ربط می باشد.


عفو بین الملل طرح افزایش جمعیت در ایران را نقض حقوق بشر خواند!!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ فروردین ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ

بیست اسفند نود و سه، بی بی سی گزارش داد:

عفو بین الملل طرح افزایش جمعیت در ایران را نقض حقوق بشر خواند!!

اگر کسی تا کنون شک داشت که سیاست تعدیل جمعیت، یک برنامه حساب شده از سوی دشمنان اسلام است حالا کافی است به همین یک خط خبری که در بی بی سی نقل شده توجه نشان بدهد.

اگر کسی شک دارد بعد از حل و فصل سخاوتمندانه مسئله هسته ای ایران، دشمن روی نقض حقوق بشر در ایران مانور داده و فشارهایی را از نو بر مردم میهن مان وارد خواهد کرد به همین جمله و تعبیر و تفسیر سازمان عفو بین الملل از مقوله حقوق بشر دقت کند.

سال 89 که آقا به قم سفر کرده بود در عبارتی بدین مضمون فرمود که اگر می خواهید نقشه راه کشور و جامعه را بشناسید کافی است دقت کنید که دشمن روی کدام نقطه دست می گذارد. دشمن به هر کجا که حمله کرد آن نقطه را تقویت کنید.

به نظر می رسد سیاست افزایش جمعیت مسلمان در ایران، مشی درست و راهبردی سرنوشت ساز برای جامعه ایرانی است که سازمان های دشمن نهاد جهانی را اینگونه به تلاطم انداخته است.

امیدوارم مسئولان امر و صاحبان اندیشه و مدیران عرصه فرهنگ، اهتمام بیشتری در برجسته سازی این رویکرد مهم نظام اسلامی نشان بدهند.

دیدار امام جمعه بابل با آیت الله وحید خراسانی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۵۷ ب.ظ



جمعه هفته گذشته، حجت الاسلام والمسلمین روحانی امام جمعه محترم شهرستان بابل به همراه تعدادی از فضلای بابلی حوزه علمیه قم با آیت الله وحید خراسانی از مراجع عظام تقلید دیدار نمود.

ظاهراً موضوع این جلسه در راستای تأسیس موسسه ای با رویکرد پژوهشی درباره ادیان زیر نظر بیت معظم له در شهرستان بابل بوده است.

این جانب به عنوان یک طلبه کوچک بابلی اقدام برای راه اندازی یک موسسه پژوهشی و آموزشی دینی در شهرستان بابل را حرکتی شایسته برای تقویت بنیه فکری حوزویان و دیگر علاقمندان به اندیشه دین در سطح شهر و استان دانسته و به نوبه خود از دوستانی که پیگیر این موضوع هستند تشکر می کنم.

شهرستان بابل از دیرباز با در اختیار داشتن بیش از ده مدرسه علمیه، محوری ترین مرکز آموزش مرتبط با حوزه دین در شمال کشور بوده است. از این رو هر اقدامی برای احیای ماهیت علمی و معرفتی این خطه در خور تقدیر است.

انشاءالله چشم انداز چنین اقداماتی باید به سمت و سوی تحول در فضای معنوی و علمی شهرستان و تبدیل حوزه های این منطقه به یکی از مهم ترین قطب های علوم دینی در سطح جهان اسلام باشد. به حول و قوه الهی آن روز دور نخواهد بود.

نظر رهبر معظم انقلاب درباره استفاده از مربی خارجی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۳۱ ق.ظ


یکى از برادران گفتند که از مربى‌هاى خارجى استفاده شود؛ من مخالفتى ندارم. این تصور نشود که من از این که از یک مربى خارجىِ خوبِ به‌دردبخورى استفاده شود، مخالفم؛ اما وقتى که شما از یک مربى داخلى براى فوتبال یا بسکتبال یا والیبال یا کشتى یا هر ورزش دیگر استفاده میکنید، من خوشحال میشوم و احساس سرافرازى میکنم. این خیلى خوب است که مربى بچه‌ها و جوانهاى ما یکى از خودمان باشد؛ همین جا تربیت شده باشد، پرورش پیدا کرده باشد. البته بعضى از مربى‌هاى خارجى خوبند، بعضى‌شان خوب نیستند؛ پول هم زیاد میگیرند، توقع هم زیاد دارند، گاهى کار هم انجام نمیدهند؛ از این قبیل هم هست. بنابراین اگر یک وقتى راجع به مربى خارجى صحبت شده، حرف من ناظر به این است.

21/12/91

"الرقابة على السُّلطة فی الفقه السِّیاسیّ" لسجّاد إیزَدَّهی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ب.ظ
ترجمه کتاب نظارت بر قدرت در فقه سیاسی نوشته حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی در لبنان
به نقل از سایت المنار لبنان:‌

"الرقابة على السُّلطة فی الفقه السِّیاسیّ"صدر عن مرکز الحضارة لتنمیة الفکر الإسلامی ضمن سلسلة الدراسات الحضاریة کتاب تحت عنوان: "الرَّقابة على السّلطة فی الفقه السیاسی" للأستاذ سجّاد إیزَدَّهی ترجمة: رضا شمس الدّین. ومن المحتویات کلمة المرکز، المقدمة وخمسة فصول: الفصل الأول: المصطلحات العامة. الثانی: الرقابة فی مرحلة استلام السلطة. الثالث: الرقابة فی مرحلة ممارسة السلطة. الرابع: الرقابة فی مرحلة توزیع السلطة. الخامس: الرقابة فی مرحلة تداول السلطة. والخاتمة.

وفی کلمة الناشرَین جاء: بقی المسلمون نحواً مدیداً بعد الفتح الإسلامی لبلدان الشرق الأوسط والأدنى منهمکین بالأمور السیاسیة والعسکریة الخاصة بدولتهم الجدیدة، من تأسیس الدواوین والکتّاب والمؤسسات الإداریة التی تُعنى بشؤون سکان المناطق المفتوحة. لکن بعد أن توسعت حرکة الفتوحات، وتوطدت العلاقات مع الأمم والشعوب الأخرى، ونتج عن ذلک انفتاح ثقافی على سائر الناس، وتلاقح فکری مع ثقافات وأفکار جدیدة، تجلّت الرغبة فی إجراء تبدیل فی نوعیة التعامل مع الأقوام الجدد الذین دخلوا الإسلام زرافات زرافات، واعتنقوا تعالیمه، ورضوا به مسلکاً وعقیدة لدینهم ودنیاهم.

وفی طلیعة هذه التبدلات النوعیة، إیجاد قناة تواصل یتسنّى من خلالها للمسلمین التعرّف إلى ثقافات الشعوب والأمم الأخرى، والتعرّف إلى علومهم المحلیة، ومفردات مخزونهم الفکری والثقافی، فظهرت حرکة "الترجمة" فی هذا السیاق، لتحصل من خلالها عملیة التعارف بین الأوجه الثقافیة المتناثرة کآثار باقیة لحضارات سابقة، وتلاقح بین علوم وتقنیات مختلفة على الصعید العلمی والعملی، من أجل إفادة المسلمین مما بلغه الآخرون؛ فی تنظیم أمور معاشهم وسیاستهم.

هذا الکتاب هو حصیلة جهود قیّمة بذلها السید سجّاد إیزَدِهی، حیث یهدف من ورائه إلى دراسة أسس الفقه السیاسی الإسلامی فی ما یرتبط بموضوع الرقابة على السلطة السیاسیة. وهو یعدّ خطوة رائدة فی سبیل التعرّف إلى النظریات الفقهیة الإمامیة فی مجالی السلطة والرقابة على مؤسساتها. وهذه الدراسة مرهونة فی نجاحها وعناصر القوة فیها لجهود عدد من الباحثین الذین ساهم کل منهم فی جانب من جوانبها بحسب اختصاصه وطبیعة اشتغاله.

وفی المقدمة: إن الفساد وسوء استخدام أصحاب السلطة للإمکانات والقدرات المتاحة لهم، ونزوعهم نحو الاستبداد والظلم وجمع الثروات، وإلى ما هنالک من مشکلات لهی مظاهر احتلت مکاناً واسعاً من دائرة أفکار العلماء منذ زمن بعید. فمن جهة هم یرون ضرورة اجتماعیة لقیام حکومة أو دولة مرکزیة تدیر الناس، وأن المجتمع بغیرها سیؤول إلى حالة من الهرج والمرج، وینعدم فیه الأمان، وسیؤدّی – بیطعة الحال – إلى ما لا یعدّ ولا یحصى من المفاسد والأضرار والخسائر التی تغرق فئات المجتمع کافة. ومن جهة أخرى تعطی الحکومة أصحاب السلطة الحق فی إعمال إرادتهم فی المجتمع، وتوجیه حرکته فی مسیر معیّن.


لقد شغِل المفکرون منذ القدم بالبحث عن سبیل یمکن من خلاله استلام الحکم لإدارة المجتمع مع التخلص من مفاسد بدة وعیوبها. ومن هنا، کانت الأنظمة السیاسیة – وبدافع الوقوف أمام الدیکتاتوریة والاستبداد وسوء استغلال الحکام للمواقع والمناصب – تسعى إلى إرساء آلیة یمکن بها الأخذ بزمام سلطتهم بما لا یؤدّی إلى الجور والطغیان، وذلک من خلال فرض الرقابة على أنشطتهم وتحرکاتهم.


ومن وجهة نظر تاریخیة یرجع تأکید المجتمعات الغربیة على ضرورة الرقابة إلى تلک التجربة المریرة التی عاشتها مع الحکام فی القرون الوسطى، فقد کانت الحکومات المستبدة آنذاک – وبدعم من الکنیسة – تدعی لنفسها خلافة الله على الأرض، ثم تحکم الناس من هذا المنطلق، لذا لم تکن ترى من واجبها أن تجیب على استفهامات المجتمع، وقد أیّد أرباب الکنیسة هذه الحال، فکانوا یبرّرون غیاب الرقابة على أعمال الحکام، وکثرت هذه التبریرات حتى أضفت على الحکام وأنظمتهم طابعاً شرعیاً واستثنیوا من الرقابة.
وتفید التجارب أن کل صاحب سلطة یمیل إلى سوء استخدام سلطته، وأنه یسعى ما أمکنه إلى التوسّع... وللحدّ من ذلک تمسّ الحاجة إلى ضبط السلطة بالسلطة.


وفی غضون ذلک، وحیث کان الشیعة فی معظم أدوار عصر الغیبة یعیشون ضرباً من التقیة، ولم یصلوا فیها إلى تجربة الحکم، بل لم یکن بإمکانهم الحدیث عن نظامهم الأمثل نظراً إلى الظروف المحیطة بذلک العصر، لذا فإن البحث عن نظام الرقابة على السلطة وآلیاتها یبدو أنه کان بحثاً غیر ممکن عندهم. وبناء على هذا، خلت الدراسات الفقهیة الشیعیة التی طرحت على مدى ذلک العصر من دراسة آلیات الرقابة على السلطة السیاسیة. ولیس فی ذلک قصور من الفقهاء أو تقصیر، بل السرّ یعود إلى الظروف الاجتماعیة لذلک الزمان.

http://www.almanar.com.lb/adetails.php?eid=568984

جیش علی سوف یعود

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ب.ظ


سید علی زینب جعفری و سید صابر حسین شیرازی، دو جوان غیور پاکستانی بودند که عصر دیروز دوشنبه بر شانه های شهر قم تا معراج بندگی، بدرقه شدند. این دو سید شهید نیز از مدافعان حرم آل الله بودند که دلدادگی واقعی خود نسبت به معشوقشان را در میدان عمل به نمایش گذاشتند.

قم هر هفته میهمان یک یا چند شهید مدافع حرم است. قم، شهر خون و قیام است و رگ تاریخ را از خون غیرت و استواری سرشار می سازد.

قم این روزها کربلاست. گلزار شهدای بهشت معصومه سلام الله علیها، قطعه شهدای مدافع حرم، تابلویی از تأثیر جهانی انقلاب 57 خمینی است؛ انقلابی که مرزهای خود ساخته جغرافیایی را در هم نوردیده و آرمان تشکیل امت واحده اسلامی را به واقعیت نزدیک ساخته است. به امید روزی که سپاه محمد صل الله از شهر قم به آخرین مصاف تاریخ با لشکریان داعشی و بعثی و سعودی و صهیونیستی برخیزد.آن روز، دور نخواهد بود.


۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۴:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

حذف استقلال از منظری دیگر


یکشنبه, ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ


 

به شخصیت امیر قلعه نویی بسیار علاقمند هستم. قلعه نویی را باید یکی از مفاخر فوتبال ایران در عرصه مربیگری دانست.

او از نظر اعتقادی نیز فر دی مومن و مقیّد به سلوک و آداب دینی است. اهل نماز است، حلال و حرام را می شناسد و... بارها از برخی دوستان شنیده ام که سحرهای چهارشنبه او را در حرم کریمه اهل بیت علیهم السلام و یا مسجد مقدس جمکران دیده اند.

چند ماه پیش، در جریان مسابقه فوتبال بین دو تیم لیگ برتری استقلال و سپاهان که در اصفهان برگزار گردید، تیم استقلال توانست حریف را در خانه شکست دهد. بلافاصله امیر قلعه نویی پس از اتمام مسابقه، میان خبرنگاران رفت و فرصت را برای بیان دلخوری هایی که در سالهای گذشته نسبت به بعضی از اعضای هیئت مدیره باشگاه سپاهان داشت مناسب دید. او تا توانست رجزخوانی کرد و دست به تحقیر تیم حریف زد. امیرخان به این اندازه هم اکتفا نکرد و پا را فراتر از گلیمش نهاد و به حضور برخی از بازنشستگان نظامی در صدر مدیریت باشگاه ها اعتراض تندی کرد. او در ادامه همین مصاحبه جنجالی به زعم خود سعی کرد طرفداران سپاهان را بر ضد مدیریت باشگاه بشوراند. برای همین مدعی شد نظامیان عضو در مدیریت باشگاه سپاهان از عمد به دنبال عدم صدر نشینی این تیم در لیگ هستند تا از شادی های خیابانی حامیان باشگاه پیشگیری کنند!

دیروز وقتی در مرحله نیمه نهایی جام حذفی فوتبال، دو تیم استقلال و سپاهان در یک بازی سرنوشت ساز در تهران مقابل هم قرار گرفتند، به پسرم گفتم برنده این مسابقه تیم سپاهان خواهد بود. او از این که می دید پدرش به رغم تعصب روی رنگ آبی چنین ادعایی می کند دچار حیرت شد. تیم سپاهان در این مسابقه توانست در مقابل چشم بیش از شصت هزار طرفدار استقلالی در خانه حریف، این تیم را از ادامه رقابت ها حذف کند. طرفداران سپاهان شب گذشته را به شادی و شعف گذراندند.

برای پسرم توضیح دادم که این سرنوشت همه آدم هایی است که ندای منم منم سر داده و در مقابل بندگان خدا، تکبّر می ورزند. به اقتضای قوانین عالم خلقت، گاه یک پشه ناچیز هم می تواند مأمور باشد تا بینی نخوت نمرود درونمان را به خاک بمالد.

انشالله بازیکنان تیم آبی پایتخت، در رقابت های باشگاهی آسیا، سربلندی ورزش ایران را رقم خواهند زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

شنبه, ۱۰ فروردین ۱۳۹۲، ۰۹:۲۵ ب.ظ

 

امروز خبر کسالت و ناراحتی قلبی حجت الاسلام ماندگاری را که منجر به جراحی وی گردید در رسانه ها خواندم.

دقایقی پیش با این بزرگوار تماس گرفته و جویای احوال شدم. شکر خدا از سی سی یو خارج شده و مشغول استراحت است٬ گرچه همچنان ملتمس دعای دل پاک فاطمیون است.

انشالله سایه ایشان همواره بر سر خادمین شهدا مستدام باشد. دعا می کنیم به برکت صدیقه طاهره سلام الله علیها و عنایت شهدا هر چه زودتر بهبودی کامل برای ایشان حاصل شده و تا سال های سال توفیق تبیین و ترویج سیرت دلدادگی و آئین رستگاری را داشته باشد.

انشالله زائران کوی نور و شهادت و دلشکستگان خیمه فاطمی٬ این راوی طریقت وصال را از دعای خیر خویش فراموش نخواهند ساخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای پیرامون برگزاری نماز جمعه در امیرکلا

شنبه, ۱۰ فروردین ۱۳۹۲، ۱۲:۰۹ ب.ظ

 

سه هفته است که شهر امیرکلا شاهد برگزاری نمازجمعه است. با این که پیش از این نمازجمعه در پنج نقطه مختلف شهرستان بابل برگزار گردید اما اقامه نمازجمعه در امیرکلا به دلیل نزدیکی مکان آن با مصلای بابل حاشیه هایی جدی را به همره داشته است. در این خصوص توجه به چند نکته ضروری است:

1-      امیرکلا شهری مذهبی و انقلابی است. حضور علمایی شاخص، شهدایی والامقام و نخبگانی ارزنده در این شهر باعث شده است که امیرکلا همواره افتخاری بزرگ برای مردم شهرستان بابل محسوب شود. ارادت به شهدای امیرکلا این جانب را بر آن داشته تا در هربار سفر به بابل، بی استثنا حداقل یک بار با جمعی از دوستان، شبانه و با پای پیاده به زیارت مزار شهدای دیوکلا و سیدالشهدای آن دیار یعنی سیدعلی اکبر شجاعیان بروم.

2-      شأن مردم متدین و انقلابی این دیار اقتضا می کند توجه بیشتری در خصوص توسعه این شهر و رفع مشکلات مردم آن از سوی مسئولان امر صورت بگیرد. توجه به توسعه امیرکلا تنها وظیفه مسئولان این شهر نبوده و هر یک از بزرگان شهرستان بابل و مازندران که صاحب مقام یا نفوذ کلام است وظیفه دارد برای پیشرفت این شهر تلاش کند. البته باید دقت داشت که بسترسازی برای رشد این شهر با توسل به چه شیوه هایی میسّر خواهد شد. یادم می آید روز تشییع پیکر مرحوم آیت الله روحانی، عده ای با داد و هوار جمع شده بودند و می خواستند به هر قیمتی شده آن مرحوم را در کله بست (از توابع بابلسر) به خاک بسپارند. علت را از یکی از بوقچی های آن جمع سوال کردم. می گفت: دفن این مرحوم در کله بست باعث رفت و آمد مسئولان به آن منطقه گردیده و به تبع آن منجر به پیشرفت و توسعه کله بست خواهد شد! نگرش های سطحی به مقوله توسعه شهری، بیشتر شبیه به یک کار تبلیغاتی می ماند. به طور مثال نوشتن عبارت "امیرشهر" به جای امیرکلا بر روی برخی تابلوهای خیابان این شهر جز مصرف تبلیغاتی و انتخاباتی، نتیجه خاصی در پی نداشته و به هیچ وجه قدمی برای ارتقای تسهیلات و امکانات شهری محسوب نخواهد شد.

3-      شهر امیرکلا هم بالاخره دارای نمازجمعه شد. سایت خبری شهرداری امیرکلا که به طور طبیعی به بازتاب فعالیت های شهرداری و شورای شهر اشتغال داشت با آب و تاب به انعکاس اخبار مربوط به برگزاری نمازجمعه این شهر پرداخت و حتی از انتشار تصاویر مربوط به صرف ناهار در مراسم نمازجمعه هم دریغ نورزید. عنایت ویژه این سایت به اخبار نمازجمعه و نیز توجه به مسئولان پیگیر برگزاری نمازجمعه، نشان می دهد چه کسانی بیشترین دغدغه را در آستانه انتخابات شورای اسلامی شهر، برای برگزاری نمازجمعه در امیرکلا داشته اند.

4-      بر اساس احکام دین، حداقل فاصله مکان دونماز جمعه باید یک فرسخ باشد. جالب آن که این حکم در زمانی بیان شد که پیمودن چنین مسافتی با پای پیاده یا حیوانات چهارپا، لااقل دوسه ساعت به طول می انجامید. این مسئله به خودی خود نشان می دهد که به رغم دشواری طی طریق، اسلام، محور قرار گرفتن نماز جمعه در هر منطقه را به منظور ایجاد اتحاد بین مسلمین یک اصل می دانسته است. با این حال نباید غافل بود که فاصله یک فرسخی بین دو نمازجمعه، تنها شرط ایجاد یک نمازجمعه جدید نیست، که اگر چنین بود در کلان شهرهای کشورمان باید شاهد برگزاری چندین نمازجمعه می بودیم. به طور نمونه در اوایل پیروزی انقلاب، نمازجمعه مستقلی در منطقه جمکران برگزار می شد که با مخالفت قاطبه علما، تعطیل گردید. در شهرستان بابل هم بعضی روستاهای جاده قائمشهر و... بیش از یک فرسخ با محل برگزاری نمازجمعه فاصله دارند. حتی اگر ادعای بسیاری از دوستان مبنی بر غیرشرعی بودن فاصله محل برگزاری نمازجمعه امیرکلا با نمازجمعه بابل و کمتر از یک فرسخ بودن آن را پشت گوش بیندازیم باید توجه داشته باشیم که صرف فاصله یک فرسخی، دلیل کافی برای برگزاری نمازجمعه جدید نخواهد بود.

5-      فلسفه برگزاری نمازجمعه، حفظ وحدت بین مسلمین است. احیای این نعمت بزرگ جامعه اسلامی در جای جای کشور را باید یکی از برکات انقلاب اسلامی دانست. در این بین نباید به تشکیل نمازهای جمعه از زاویه تکلیف اداری و بیلان کاری نگاه کرد. از آن جا که متن این نوشتار به زودی در اختیار مسئولان عالی رتبه کشوری قرار خواهد گرفت لازم به یادآوری است که صرف تکثّر در برگزاری نمازجمعه، نشان دهنده توفیق و فعالیت سیاستگذاران امر نیست. از این رواست که مقام معظم رهبری تأکید فرموده اند: "انجام هرگونه کاری که منجر به بروز اختلاف بین مومنین و پراکندگی صفوف آنان شود جایز نیست؛ چه رسد به نمازجمعه که از مظاهر وحدت صفوف مسلمانان است." شریفه " وذرواالبیع " نیز به تعبیر بسیاری از اهل تفسیر، نه فقط به ترک معامله کالا که به دوری از هر نوع اقدامی که شائبه تعلقات مادی را داشته باشد اشاره داشته و به مومنین می فهماند که برگزاری نمازجمعه باید از مقاصد مادی و تبلیغاتی و... به دور باشد.

6-      شهرستان بابل هم اکنون به اندازه یک شورای شهر! و بیش از استانی مانند قم دارای امام جمعه است. امید است با تدبیر صاحبان فضل و علمای شهر، از تکه تکه شدن بیش از پیش نمازهای جمعه این شهرستان که چند پاره شدن شکوه و هیمنه مومنین شهر را در پی خواهد داشت پیشگیری شود. راقم این سطور بعید نمی داند با رویکرد تأمل برانگیزی که در خصوص شهرستان بابل – به عنوان شهری که پرجمعیت ترین نماز جمعه را در استان داراست – اتخاذ شده است مدتی بعد شاهد تشکیل نمازجمعه در برخی روستاهای حومه شهرستان نیز باشیم. به عنوان یک طلبه کوچک، از امام جمعه محترم امیرکلا و دیگر ائمه جمعه این شهرستان انتظار دارم با تقویت انسجام بین روحانیت این دیار، وضعیت پیش آمده را به یک فرصت برای اتحاد بیشتر و بهره گیری از ظرفیت های متعدد شهرستان به منظور ارتقای سطح معنوی و فرهنگی حاکم بر فضای این شهرستان انقلابی که الحق دارالمومنین لقب گرفته است تبدیل نموده و با هوشیاری کامل از سوءاستفاده فرصت طلبان جلوگیری نمایند.   

 

مراسم استقبال و معارفه امام جمعه محترم امیرکلا (سایت شهرداری امیرکلا)


  • سیدحمید مشتاقی نیا

یاد باد آن روزگاران

جمعه, ۹ فروردین ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ق.ظ


 

دستورالعمل امام خمینی ( ره ) برای خودسازی

۱- نمازهای پنج‌گانه را در پنج وقت بخوانید. نماز شب را حتماً بپادارید.

۲- روزهای دوشنبه و پنج شنبه را حتی‌المقدور روزه بگیرید.

۳- اوقات خواب را کم کرده و بیشتر قرآن بخوانید.

۴- برای عهد و پیمان اهمیت فوق‌العاده قائل شوید.

۵- به تهی‌دستان انفاق کنید.

۶- از مواضع تهمت دوری نمایید.

۷- در مجالس پرخرج و باشکوه شرکت نکرده و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید.

۸- لباس ساده بپوشید.

۹- زیاد صحبت نکنید. دعاها را زیاد بخوانید. خصوصاً دعای روز سه شنبه را.

۱۰- ورزش کنید.

۱۱- بیشتر مطالعه کنید.

۱۲- دانش‌های فنی را بیاموزید.

۱۳- دانش تجوید و عربی را بیاموزید و در هر زمینه‌ای هوشیار باشید.

۱۴- کار نیک خود را فراموش کنید. گناهان گذشته را به یاد آورید.

۱۵- از نظر مادی به تهیدستان و از نظر معنوی به اولیاء‌الله بنگرید.

۱۶- از اخبار روز دنیا و مربوط به مسلمین با اطلاع شوید.

 

در سال های دفاع مقدس٬ این دستور‌العمل به طور وسیعی در نمازهای جمعه هر هفته توزیع می‌شده و همراه بسیاری از شهدا و رزمندگان بوده است، البته این دستور‌العمل، در مجموعه کتاب‌های “صحیفۀ نور” نیامده است. در آن سال‌ها این دستور‌العمل با این توضیح منتشر می‌شد که امام در پاسخ به درخواست “انجمن اسلامی دانشجویان و فارغ التحصیلان ایرانی هند و شبه قاره” این برنامه شانزده‌گانه را یاد آور شده‌اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کاش آقای مدیرکل استعفا می داد!

دوشنبه, ۵ فروردین ۱۳۹۲، ۰۲:۱۲ ب.ظ


 

گاهی وقت ها آدم می ماند درباره حوادثی که در لوای انقلاب و اسلام رخ می دهد چه واکنشی نشان دهد.

نمی دانم چرا تا حرف از فرهنگ و سنت به میان می آید بعضی مسئولان به سرعت یاد بزن و برقص می افتند؟!

نمی دانم چرا پس از گذشت سه دهه از عمر انقلاب، هنوز هم در حالی که بچه های حزب الله برای پی گرفتن یک کار فرهنگی و ارزشی با ده ها مانع و پیچ و خم دست و پنجه نرم می کنند بودجه های بیت المال به راحتی خرج فعالیت هایی می شود که سنخیت آن با دین و سیاق شریعت از اساس محل اشکال است؟

از پانزدهم تا نوزدهم مهرماه گذشته جشنی از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی! استان مازندران که اتفاقاً مدیرکل آن یک برادر بزرگوار روحانی است در فرهنگسرای نیاوران تهران با عنوان هفته فرهنگ و هنر مازندران برگزار شد که متأسفانه توأم با حرکت های موزون و قر و نیم قرهای پایین تنه نوامیس استانمان در مقابل پوزخند بالاشهری های پایتخت بود. اسم آن را هم گذاشتند رقص محلی و سنتی مردم فرهیخته استان مازندران!

تصویری که دربالا می بینید عکسی از صحنه رقص به اصطلاح محلی آقایان مازندرانی است که از دامن به عنوان یک لباس محلی مردانه! استفاده کرده اند. فیلم مربوط به رقص خانم ها هم در اختیار بنده قرار دارد که در صورت تمایل مسئولان امر برای پیگیری در اختیارشان قرار خواهد گرفت. دوستانی هم که به این جانب دسترسی ندارند در بابل می توانند از حسین آقای منصف این تصاویر و فیلم ها را تهیه نمایند.

درد و گله اصلی ما این جاست که همه این هزینه ها در پوشش فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت می گیرد و میرکل روحانی این اداره بارها در مصاحبه های متعدد دم از احیای یاد و سیرت شهدا می زند. وقتی سخن از حاکمیت شیعه در طبرستان و ولایتمداری تاریخی مردم این سامان به حاشیه برود و در عوض با ارائه چنین نمایش های حقیرانه ای درصدد معرفی چهره فرهنگی دیارمان باشیم نباید از پدیدآمدن سیل هجویات در تمسخر غیرت مردم شمال کشور تعجب کنیم.

کاش آقای مدیرکل به خودش جرأت می داد و به خاطر این رفتار خلاف غیرت برخی معاونانش از ادامه تصدی بر این نهاد فرهنگی استعفا می کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یازهرا

یکشنبه, ۴ فروردین ۱۳۹۲، ۰۵:۱۷ ب.ظ

 

شهید حسن ورزنده

تولد: قم، 18/1/1341

شهادت: ارتفاعات کله‌قندی، 12/5/1362، عملیات والفجر 3

مزار: گلزار شهدای شیخان قم

ارتفاعات کله‌قندی از اهمیت خاصی برخوردار بود. این نقطه، جزو اولین مناطقی بود که دشمن، پس از تهاجم خود به تصرف آن می‌اندیشید. عراقی‌ها با اشغال ارتفاعات کله‌قندی به راحتی می‌توانستند بر راه‌های مواصلاتی شهر مهران، مسلط گردیده و علاوه بر تهدید مناطق مختلف شهر، تحرکات نظامی رزمندگان اسلام را زیر نظر بگیرند.

در جریان عملیات والفجر سه، شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان توسط نیروهای ایران آزاد گردید، اما دشمن با استقرار بر ارتفاعات کله‌قندی به هیچ‌وجه حاضر به عقب‌نشینی از آن و از دست دادن این نقطه استراتژیک نبود. بخش‌هایی از مسیر نیز مین‌گذاری شده بود و هر بار که تخریب‌چی‌ها قصد پاک‌سازی میادین مین را داشتند، هدف گلوله‌های ارتش بعث قرار می‌گرفتند.

پیروزی نهایی و قطعی عملیات در گرو آزادسازی ارتفاعات کله‌قندی بود، اما تسلط ارتش دشمن بر این منطقه، مانع دستیابی رزمندگان اسلام به آن می‌گردید. حملات نیروهای ایرانی به همین دلیل ناکام می‌ماند. چند شب به همین منوال گذشت. یک شب وقتی نیروهای ایران، حمله دیگری را برای بازپس‌گیری این ارتفاعات آغاز کردند و دوباره کار گره خورد، ناگهان حسن ورزنده از جا برخاست و با صلابتی مثال‌زدنی، رو به همرزمانش فریاد زد: خداحافظ!

حسن، یازهراگویان به میدان مین پرید و تا آخر مسیر را غلت زد. شهادت حماسی حسن باعث شد معبری برای عبور رزمندگان اسلام باز شود. همان شب به برکت خون پاک او، ارتفاعات کله‌قندی به دست مردان دلیر جبهه اسلام آزاد شد.

 راوی: سردار جهروتی‌زاده، کتاب چهل حماسه نوشته مهدی قربانی


  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک وبلاگ خوب

یکشنبه, ۴ فروردین ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ب.ظ

هر از گاه وقتی با یک وبلاگ خوب و ارزشی آشنا می شوم با معرفی آن در این وبلاگ سعی می کنم تا خوانندگان اشک آتش را به مطالعه مطالب آن ترغیب کنم.

اخیراً با یک وبلاگ ولایی و انقلابی آشنا شده ام که نویسنده ناشناس این وبلاگ کوشیده است با گرداوری مطالب داغ انقلابی به خصوص پیرامون فعالیت عدالتخواهان به سهم خود گامی موثر در راستای ترویج فرهنگ عدالت طلبی بردارد.

از خوانندگان عزیز اشک آتش تقاضا می کنم حتماً سری به این وبلاگ بزنند. مطمئن هستم پشیمان نخواهند شد:

http://v-e110.blogfa.com/

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گفتمان سوم تیر را زیر پا له می کنیم!

یکشنبه, ۴ فروردین ۱۳۹۲، ۱۲:۲۹ ق.ظ

چندی پیش یکی از مسئولان به ظاهر غیرسیاسی در سخنرانی خود تأکید کرد فتنه بعدی را کسانی رقم خواهند زد که در انتخابات ریاست جمهوری با شعار عدالت و ولایت به میدان می آیند! اندکی بعد یک روحانی مسئول نیز اعلام کرد فتنه بعد را کسانی دامن می زنند که شعار حمایت از مستضعفان را سرخواهند داد!

در این خصوص توجه به چند نکته خالی از لطف نیست:

1-      از سال 88 تاکنون عده ای همواره کوشیده اند بر مبنای هوش ذاتی! خود به طالع بینی در خصوص فتنه های بعدی دست زده و تلاش کنند خود را در این زمینه یک قدم جلوتر از سایر تحلیلگران نشان دهند. جالب این جاست برخی از این پیشگویی ها از سوی کسانی صورت می گیرد که مدت ها از درک فتنه ای که در سال88 رخ داد عاجز مانده بودند.

2-      یک نفر نیست به این حضرات بگوید بالاخره چهره های سیاسی چه نوع شعاری را باید برای انتخابات درنظر بگیرند؟ اگر شعارها حال و هوای امروزی داشته باشد و دم از آزادی و... زده شود کاندیداها متهم به غربگرایی می شوند. اگر کاندیدایی دم از ولایت و عدالت و... بزند متهم به فتنه گری خواهد شد. بالاخره تکلیف شعارهای انتخاباتی را چه کسی باید مشخص کند؟!

3-      شکی نیست بسیاری از این پیشگویی ها تنها با هدف انتقام گیری و به انزوا کشاندن رقبای سیاسی صورت می گیرد. افرادی که ادعاهای فوق را مطرح کرده اند از وابستگان و عقبه های یک جناح مدعی اصولگرایی هستند. مسلم است که رقیب سنتی این طیف، یعنی اصلاح طلبان با چنین شعارهایی به میدان نخواهند آمد. طیف مورد حمایت دولت هم برفرض حضور مستقل در انتخابات با شعارهای بهاری به تبلیغ چهره مورد قبول خود خواهند پرداخت. با این وصف، تنها یک گروه می ماند که به احتمال قریب به یقین با شعارهای محوری انقلاب اسلامی یعنی عدالت طلبی، ولایت مداری و حمایت از مستضعفان به عرصه رقابت ها قدم خواهد نهاد. این رقیب جدی طیف سنتی اصولگرا گروهی نیست جز جبهه پایداری که از زمان انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی تاکنون اشتیاقی برای فرمانبرداری از پدرخوانده های اصولگرایی نشان نداده است.

4-      جبهه پایداری خود را به گفتمان سوم تیر متعهد می داند، گفتمانی که از دل آن دولت مکتبی فرزند ملت برخواست و بلایی بر سر دشمنان انقلاب درآورد که تا سال های سال آن را از یاد نخواهند برد. جبهه پایداری اگر چه نسبت به برخی اطرافیان رئیس جمهور انتقاداتی دارد اما همواره کوشیده است نقدهایی به نسبت معتدل و مستدل از عملکرد دولت ارائه داده و بر سیاق نگرش رهبری معظم انقلاب، نکات برجسته دولت را نیز بازگو نماید، شیوه ای که هیچ گاه بر مذاق طیف سنتی اصولگرا خوش نیامده است. گفتمان سوم تیر به معنای احیای شعائر اصیل انقلاب به خصوص حمایت از مستضعفان است. نکته جالب این جاست که امسال سوم تیر با نیمه شعبان مصادف شده است. نیمه شعبان یادآور وعده الهی مبنی بر حاکمیت مستضعفان بر پهنه گیتی است. سیاست پیشگان طیف سنتی اصولگرا به خوبی می دانند که چنین تقارن مبارکی چه فرصت تبلیغاتی بزرگ و استراتژیکی را در اختیار رقیب سرسخت آنان یعنی پرچمداران گفتمان سوم تیر قرار خواهد داد. از این رو درصدد هستند با پیش دستی زیرکانه بکوشند از هم اکنون با لوث ساختن این شعار، حامیان مستضعفان را فتنه گر خوانده و مجال ترویج این گفتمان را سلب نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دروغ یا واقعیت؟!

شنبه, ۳ فروردین ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ق.ظ


 

این اطلاعیه اواخر اسفند گذشته در چهارراه شهدای قم که پر رفت و آمدترین خیابان این شهر است نصب شده بود. تصویر آن را یکی از اساتید دروس خارج فقه در اختیار حقیر قرار داد.

راستش من باور نمی کنم آن چه در اعلامیه آمده صحت داشته باشد. لااقل در شهر قم اگر واقعا کسی وجود داشته باشد که با چنین نیاز مبرمی دست به گریبان باشد حتی اگر نتواند از طرف نهادهای حمایتی کارش را حل کند از طریق بیوت مراجع و موسسات خیریه متعدد این شهر بالاخره خواهد توانست بار اصلی فشارها را از دوش خودش بردارد. امیدوارم برداشت من صحیح باشد؛ اما خدای ناکرده اگر چنین فردی با چنین نیازی در اطراف ما وجود داشته باشد و از آن بی خبر باشیم خدا به ما رحم کند.

از آن جا که این اطلاعیه خیلی زود ناپدید شد باز هم دلم را خوش می کنم که انشالله جایی پیدا شده و صحت و سقم این ادعا را بررسی کرده است. انشالله

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به دست دکتر علی لاریجانی!

جمعه, ۲ فروردین ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ب.ظ


 

بسم الله "الرحمن الرحیم"

جناب آقای دکتر علی لاریجانی سلام علیکم

در خصوص مسائل تلخ پیش آمده در سخنرانی شما در 22 بهمن سال نود و یک چند نکته وجود دارد که بیان آن را لااقل برای ثبت در تاریخ به جا می دانم:

1-راقم این سطور به عنوان طلبه ای کوچک در حوزه علمیه قم و منتقد جدی شما شاید نخستین وبلاگ نویسی بود که بلافاصله پس از حرکت اشتباه برخی دوستان در جریان راهپیمایی 22 بهمن قم این اقدام را محکوم کرده و آن را خلاف اخلاق اسلامی برشمرد. طبیعی است در فضای آزاد جمهوری اسلامی، ظرفیت های موجود سیاسی، امکان نقد منطقی افراد و گروه ها را ایجاد نموده و بنابراین برای اعلام نظر به مسئولان، نیازی به استفاده از ابزارهای غیرمعمول وجود ندارد.

2-متأسفانه آن چه در سال های اخیر پیرامون نام و مقام شما شکل گرفته این ذهنیت را در بسیاری از منتقدانتان ایجاد نموده که دکتر علی لاریجانی، خط قرمز همه کسانی است که به واسطه فیش حقوقی شان، خود را ولی نعمت اصلی این انقلاب برمی شمارند. این حساسیت کم نظیر - که تنها نمونه تاریخی آن در طول انقلاب اسلامی را می توان در دوره حاکمیت دولت سازندگی و بر روی اسم و رسم خاندان ریاست وقت آن مثال زد- گاه منجر به برخوردهای غیرمتعارف بابرخی منتقدان حضرتعالی و بستگانتان گردیده است. سعید ذاکری نویسنده صفحه سیاسی نشریه نه دی به خاطر نقد شما به طور ناگهانی دستگیر شد و حدود ده روز را بدون محاکمه در بازداشت گذراند. محمدحسن روزی طلب، فرزند شهیدی است که شما و برادرانتان را به غلط، دیکتاتور خواند. او نیز برخلاف روالی که در خصوص هتاکان به رقبای سیاسی شما معمول است به سه ماه زندان محکوم گردید. سایت های خبری تحلیلی 598 ، بی باک و... که وابسته به جامعه ارزشی انقلاب هستند در پی نقد شما برای مدت زمانی قابل توجه، فیلتر شدند. برخی وبلاگ نویس های منتقد شما نیز گاه و بیگاه به مراجع قضایی احضار شده و مورد سرزنش قرار گرفتند... به نظر می رسد چنین برخوردهایی که منافی با فضای آزاد رسانه ای است خواه ناخواه زمینه ساز بروز حرکت هایی غیرمنطقی است که نمونه دردآور آن در 22 بهمن سال گذشته نصیب شما نیز گردید. نباید گذاشت قلم، به لنگه کفش و مهر و... تبدیل شود!

3-در جریان واقعه رخ داده اخیر، تعداد احضارشدگان به مراجع امنیتی و قضایی که هم اکنون با قید وثیقه آزاد هستند بیشتر از اعداد و ارقامی است که در رسانه ها بازتاب داشته است. این برخوردها در حالی است که وزیر محترم اطلاعات، فرمانده محترم نیروی انتظامی و بسیاری دیگر از مسئولان امنیتی در گزارش های علنی و غیرعلنی خود از واقعه مذکور، تأکید کرده اند این حادثه نه از سوی گروه و افرادی خاص که در واقع یک حرکت عمومی و البته اشتباه از سوی جماعت حاضر در مراسم بود. به رغم ثبت این گزارشات موثق در پرونده تاریخ انقلاب، متأسفانه هزینه های انسانی و مالی فراوانی از سوی اطرافیان شما در مجلس شورای اسلامی به منظور پیگیری این رخداد و برخورد با مسببان آن صورت گرفته که اگر شمه ای از آن برای حوادث تلخ دیگری مانند شهادت بسیجی مظلوم، حسین غلام کبیری و... در طول فتنه شوم88 صورت می گرفت جایگاه شما و اطرافیانتان در دل امت حزب الله ماندگار می گردید. از این طلبه کوچک حوزه بپذیرید که اغلب دستگیرشدگان حادثه اخیر قم، بچه بسیجی ها و طلبه های کم سن و سال و مخلصی هستند که بدون اطلاع قبلی از حادثه ای که اتفاق افتاد تنها بنابر تشخیص اشتباه خود، تکلیف را در سردادن شعار و برهم زدن سخنرانی شما دانستند.

4-نامه تاریخی حضرتعالی به مقام معظم رهبری و عذرخواهی علنی از محضر شریف ایشان در خصوص واقعه تلخ یک شنبه معروف در مجلس شورای اسلامی، حرکتی بسیار زیبا و متواضعانه بود که امید است الگویی برای همه دوست داران ولایت قرار بگیرد. بیایید در روزهای خجسته بهار92 هر آن چه که بر اساس یک تشخیص اشتباه از سوی برخی دوستان انقلاب بر شما گذشت را به فراموشی سپرده و در یک اقدام بزرگوارانه دیگر، واسطه خیری شوید تا این تعداد بچه های پاک انقلاب نیز دچار سرخوردگی نشده و انشالله با درس آموزی از بزرگ منشی شما تا آخر عمر قدردان و ارادتمند مسئولان نظام اسلامی باقی بمانند. این روزها در آستانه ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار داریم. شما خود بهتر می دانید که سفارش بزرگان ما زیارت بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه سلام الله علیها به نیابت از مادر بی مزارشان می باشد. به برکت کرامت بانوی آفتاب، و به حرمت فاطمه ثانی، همجواران آن حضرت را مرهون محبت خویش نمائید.

والسلام علی عبادلله الصالحین

۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۴:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

چه کسی گفت والفجر مقدماتی، آخرین عملیات است؟!


سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۵ ق.ظ


مدتی بعد، برای عملیات والفجر مقدماتی خودم را به نیروها رساندم. بچه های تیپ جوادالائمه به جنوب منتقل شده بودند. ابتدا در اهواز در ساختمان های پنج طبقه مستقر شدیم. سپس آمدیم به سایت 5 در غرب شوش. سایت 5 پادگان بزرگی بود که همه ی گردان های تیپ را در خود جای داد. اینجا قرارگاه تاکتیکی بود و مدتی برای تمرین و کسب آمادگی های لازم در آنجا ماندیم. سایت 5 دست کمی از میدان جنگ نداشت. گاهی خمپاره ی دشمن به آنجا اصابت می کرد و گاهی هم هواپیماهای عراقی، بمب هایشان را به سمت ما می ریختند. یک روز همه ی لشکرهای اطراف را جمع کردند داخل سایت 5. آقا محسن رضایی آمده بود برای سخنرانی. گفت: عملیات والفجر انشاءالله آخرین عملیات ما است و... شور و غوغای خاصی برپا شده بود. بعضی بچه های لشکرعاشورا طبل می زدند. بچه ها همدیگر را در آغوش گرفته وزیر لب زمزمه می کردند: وداع، وداع آخر است، می رویم کرب و بلا ...

قبل از عملیات، نقشه ای آوردند و نیروها را توجیه کردند. به گمانم در منطقه ی پاسگاه طاووسیه در سمت راست فکه باید وارد عمل می شدیم. شب عملیات مسیری طولانی را با تجهیزات سنگین داخل رمل های نرمی که پاها در آن به سختی حرکت می کرد، پیاده رفتیم. عملیات لو رفته بود. ناخدا افضلی فرمانده ی نیروی دریایی، خائن از آب درآمده بود. البته بعضی نیروها هم دقت لازم را در حفظ اسرار نداشتند. تقریباً همه ی مردم شوش و دزفول می دانستند قرار است عملیات بزرگی در آن منطقه انجام بشود. طبعاً ستون پنجم، دشمن را باخبر کرده بود. ما اصل غافلگیری را در اختیار نداشتیم. دشمن از نظر تجهیزات توپخانه ای نسبت به ما برتری داشت. برای همین، وضعیت را دست گرفت. عملیات هنوز شروع نشده بود و رمزی به گوش ما نرسیده بود که دستور آمد برگردید. آتش شدید خمپاره ی دشمن آغاز شد. در آن دشت وسیع، هیچ جان پناهی نداشتیم. آنقدر نیرو وارد عمل شده بود که خط، حسابی شلوغ و بی نظم شد. نیروها در آن تاریکی، همدیگر را گم کردند و با گردان های دیگر قاطی شدند. چاره ای جز استفاده از بلندگو نبود! در خط مقدم و پیش پای دشمن با بلندگو داد می زدیم: گردان ولی الله از این طرف! گردان های دیگر هم به همین شکل.

عراقی ها که از قبل منتظر عملیات بودند با پوشیدن لباس های بسیج و سپاه و استفاده از تاریکی، داخل نیروهای ما نفوذ کرده بودند و عده ای را به سمت دشمن سوق می دادند. چشمم به ارفعی، معاون گردان افتاد. سرش را تراشیده بود. ترکش کوچکی، سرش را با سرخی خونش آغشته کرده بود. بی تاب بود و دنبال بچه ها می گشت. وضعیت اسفبار و آشفته ای بود. آن وضعیت مرا یاد آخر راهپیمایی های رسمی در شهر انداخت که نظم جمعیت ناگهان به هم می خورد و دیگر کسی نمی تواند کسی را پیدا کند. به سرعت، خط را تخلیه کردیم. بچه ها خسته و سردرگم بودند. راه رفتن روی رمل کار بسیار سختی بود. آنها هیچ گاه تصور نمی کردند عملیاتی با این بزرگی در همان لحظات اول متوقف شده و جنازه ی دوستانشان در اطراف پراکنده شود. بعضی نیروها از خستگی و ناراحتی روی رمل ها نشسته بودند و گریه می کردند. البته در خطوط دیگر، گاهی اوضاع فرق می کرد.

به هر مشقّتی بود نیروها را جمع و جور کردند و به سایت5 بردند. بلافاصله هم بچه ها را مرخص کردند و به شهرها فرستادند.

در مسیر بازگشت، نگران و ملتهب بودم و دائم از خودم می پرسیدم اوضاع جبهه چطور خواهد شد؟ دل توی دلم نبود. نگران سرنوشت جنگ بودم. آن چه در شب عملیات والفجر مقدماتی دیدم روحیه ام را خراب کرده و دلم را به آشوب کشانده بود. از حسین عسکرزاده که مسئولیتی در گردان داشت، قول گرفتم اگر عملیاتی شد مرا با خبر کند. پرسید: چه جوری؟ شماره ی منزل را دادم و گفتم: تماس بگیر و فقط بگو حالت چطور است؟!

متن فوق برشی از کتاب بی نصیب، خاطرات شفاهی حجت الاسلام ماندگاری است که توسط انتشارات مطاف عشق وابسته به موسسه روایت سیره شهدا منتشر شده و از طریق اینترنت نیز قابل فروش است. لطفا به این نشانی مراجعه کنید: http://store.mataf.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%D8%B5%DB%8C%D8%A8

آیا دوران انجمنهاى اسلامى پایان یافته است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ق.ظ

«آیا دوران انجمنهاى اسلامى پایان یافته است؟ آیا دوران انجمنهاى اسلامى، اصلاً پایان مى‌یابد؟» باید به این سؤال، جواب بدهیم.

در جواب، بنده عرض مى‌کنم که دوران انجمنهاى اسلامى در نظام جمهورى اسلامى پایان نیافته است. اگر هم فرض کنیم روزى برسد که ما به انجمنهاى اسلامى احتیاجى نداشته باشیم، آن روز، امروز نیست. آن روز، وقتى است که اگر به ادارات، به مؤسسات، به کارگاهها و به هر جا نگاه کنیم، ببینیم آن قدر همه خوب شده‌اند و رفتار همه آن قدر عالى شده است که دیگر احتیاجى به انجمن اسلامى نیست. یعنى نه خطایى صورت بگیرد و نه پاى کجى گذاشته شود؛ نه حرف غلطى بر زبانها جارى گردد و نه در جایى عناصر بدخواه و بد دل وجود داشته باشند. همه مؤمن، همه سالم، همه صادق، همه مشغول به کار، همه انقلابى، همه پر توان و تلاش. آن وقت و در آن شرایط، همه‌ى این ادارات و مؤسسات، انجمن اسلامى است. اگر چنین روزى پیش آمد، خواهیم گفت: «بسیار خوب! انجمنهاى اسلامى به این شکل، دیگر لازم نیست. همه‌ى ادارات، انجمن اسلامى‌اند.» آیا امروز چنین وضعى پیش آمده است؟ آیا امروز در داخل مؤسسات دولتى، یا کارخانه‌ها، یا بازار، یا دستگاههایى که در آنها انجمن اسلامى هست، خطا نیست؛ خلاف نیست؛ بد دلى نیست؛ غفلت از راه اسلامى نیست که ما بگوییم انجمن اسلامى دیگر لازم نیست؟ پس، جواب ما این است که «نه؛ انجمن اسلامى لازم است. باید باشد. با قوت هم باید کار کند و هدفهاى اولیه‌ى خود را که سازمان تبلیغات اسلامى، اساسنامه‌اى هم براى آنها تنظیم کرده است، پیش رو داشته باشد.» تا آن‌جایى که من توانستم مرورى روى این اساسنامه بکنم، به نظرم چیز خوبى رسید. لذا، انجمنهاى اسلامى، طبق همین هدفها باید عمل کنند. امروز آن‌وقتى نیست که کسى بگوید «انجمن اسلامى لازم نداریم!» نه؛ انجمن اسلامى لازم است. اشخاص نمى‌توانند قضاوت کنند که ما انجمن اسلامى لازم داریم یا نداریم. این نظام است که باید قضاوت کند.

71/06/04 مقام معظم رهبری

عطاءالله مهاجرانی هم نماینده ولی فقیه بود!!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ق.ظ


شاید برایتان جالب باشد که بدانید سید عطاءالله مهاجرانی، وزیر فراری دولت اصلاحات با حسین شریعتمداری از چهره های معروف رسانه های انقلاب، همکار بوده است! جالب تر این که هر دو نفر نماینده ولی فقیه در شورای سیاستگذاری صدا و سیمای جمهوری اسلامی بوده اند:

حکم انتصاب اعضاى شوراى سیاستگذارى صدا و سیما  ۱۳۷۱/۰۵/۰۶

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

همان‌طور که بارها گفته شده، نقش و مسئولیت صدا و سیما به عنوان عمده‌ترین وسیله‌ى ارتباط همگانى ایجاب مى‌کند که در برنامه‌هاى آن اعم از فرهنگى، دینى، اجتماعى، آموزشى، سیاسى، علمى و غیره، سیاست و خط مشى سنجیده و درست و برخوردار از استحکام منطقى حاکم باشد تا صدا و سیما به معناى حقیقى کلمه،دانشگاه و وسیله‌ى رشد فکرى و علمى و هدایت دینى و عملى جامعه گردد.

بدین منظور لازم است جمعى متشکل از صاحبنظران برجسته و صلاحیت دار، کار تعیین سیاستهاى کلى و ترسیم خط مشى عملى این نهاد عظیم را عهده دار شوند. اکنون با تشکر از زحمات جناب حجةالاسلام آقاى دعاگو در طول نزدیک به سه سال گذشته، اشخاص نامبرده در زیر را به عنوان اعضاى شوراى سیاستگذارى صدا و سیما تعیین مى‌کنم و این مسئولیت مهم و خطیر را به آنان محول مى‌سازم:

حجج اسلام و آقایان: محسن دعاگو، محمد هاشمى، محمود محمدى عراقى، محمدجواد لاریجانى، محمد حسن زورق، مسیح مهاجرى، عطاءاللَّه مهاجرانى، مجید انصارى، غلامعلى حداد عادل، حسین شریعتمدارى، احمد پورنجاتى، مهدى ارگانى، محمدهاشم رهبرى، محمدعلى زم، ایرج شگرف نخعى، سید محمد صدر، محمود عبداللهى، مهدى فریدزاده، مهدى کلهر.

وظایف رئیس شوراى سیاستگذارى سابق کماکان بر عهده‌ى جناب آقاى دعاگو است. لازم است تأکید شود که شوراى مزبور در امور اجرایى سازمان دخالتى نخواهد داشت و امور مذکور کلاً در مسئولیت مدیر سازمان است که باید طبق سیاستها و خط مشى کلى ارائه شده از سوى شورى انجام گیرد. توفیقات همگى را از خداوند متعال خواستارم.

سید على خامنه‌اى

پاسخ مختصر به یک شبهه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۷ ق.ظ


این شبهه رو یکی از رفقا سر صبحی فرستاد و جواب خواست:

شبهه: *تاریخ بخوانیم تا گرفتار جهل نشویم *

*تاریخ بخوانیم تا گرفتار جهل نشویم *

 

کربلا صحرا نبود ، جلگه بود هوا اونقدر هم گرم نبوده ، حسین هم تشنه لب نبوده ! دهم عاشورای سال 61 هجری قمری برابر با 21 مهرماه سال 59 هجری شمسی است /بله عاشورا در فصل پاییز بوده !

 پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده / به نرم افزار های آنلاین تبدیل تاریخ مراجعه کنید حتی اگر گرما هم بوده باشد برای هر دو سپاه این مسئله بوده! کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگه ی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است. در این جلگه ی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید می شود. حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند. امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبوده اند. اولا در صورت نبود آب هم می توانسته اند ازشیر شترهایشان استفاده کنند. که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیارپر طرفدار است. دراحادیث و روایات و کتب تاریخی اسلامی متفقا همگی به نوره کشیدن امام حسین پیش از آغاز جنگ می پردازند. نوره همان واجبی است و برای استفاده از این ماده نیاز به آب برای دوش گرفتن است ! پس چطور آب در دسترس نبوده ؟

می گویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است ! چگونه ممکن است کسی بتواند رودخانه ی پر آب فرات را ببندد؟

رودخانه ای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر می رسد ! اشکالی که وارد است اینست که اگر امام حسین برای جنگ میرفته چرا خانواده و بچه های کوچکش را همراه آورده بوده ؟ اگر امامان شیعه ادعا نداشتند که از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند آیا قدرت تصمیم گیری باری مقابله با بحران را نداشته اند ؟ آیا کشته شدن حسین بهتر از پیروزی او و برقراری یک حکومت اسلامی مورد میلش بوده ؟

در کتاب تاریخ طبری یکی از دلایل جنگ ، دعوای عشقی میان حسین و یزید بر سر دختری زیبارو به نام ارینب دختر اسحاق آورده شده است که اگر دوست داشتید در این زمینه تحقیق کنید. نظرتان درباره ی این سخن حسین .ع.چیست ؟ ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.

امام سوم شیعیان / کتاب «سفینه البحار و مدینه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شیخ عباس قمی شیخ عباس قمی از برجسته ترین روحانیون شیعه و نویسنده کتاب مفاتیح الجنان است.

هموطن اول منبع را مطالعه کن بعد داوری کن..

دینی که با خوردن آب در ملأ عام به خطر بیفته، ولی خوردن حق مردم تکونش نده، دین نیست، توهمی است برای عوام و نعمتی است برای مسئولین !!

 

سلام سید جان یه جوابیه خوب می خوام این متن داره تو گروها می چرخه

 

سلام برای شبهه بالا یکی از رفقا داره جواب آماده میکنه به زودی پخش میشه

اما جواب اجمالی شبهه اینه که منظور از بستن اب فرات بستن راه دسترسی به آبه یعنی امام در محاصره بود. تشنگی زمستان و تابستان نمی شناسه هر چند مهرماه کربلا هم گرم و آزار دهنده س. هیچ وقت ائمه ازز علم غیب در امور جاری استفاده نمی کردند این حدیث معروفه: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها خدا مخالف این است که امور دنیا خارج از اسباب طبیعی اون در جریان باشه. کشته شدن حسین علیه السلام یک امر طبیعی و معقول بوده و البته کشته شدن به معنای شکست نیست کمااینکه جوشش های زیادی برای تحقق اهداف حضرت در طول تاریخ ایجاد شد که علاوه بر حیطه اسلام حتی در کشور هند هم این الگو برداری در بیان گاندی مشاهده میشه. داستان رقابت عشقی به هیچ وجه مستند نیست و جایی ذکر نشده که یکی از اختلافات یزید و امام علیه السلام این موضوع بوده. آن حدیث از امام حسین هم جعلی است و بحث اسارت ایرانی ها و کنیزی و غلامی آنها جمله عمر بوده که با مخالفت علی علیه السلام مواجه شده. پاسخ مفصل دو روایت مجعول ذکر شده در سایت های حوزوی وجود داره که با یه سرچ ساده قابل دسترسیه. همه ائمه ما یاران باوفایی از ایران داشتن که نمونه بزرگش سلمان است که او را منااهل البیت خوندن. یاعلی. راستی یه مثل قدیمی: چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد! توصیه خیرخواهانه به دشمنان اسلام اینه که با عاشورا شوخی نکنن!

دین با خوردن آب تو ملاعام به خطر نمی افته ولی با خوردن حق مردم بدجوری تکون میخوره حتی اگه به اندازه کشیدن خلخال از پای زن یهودی باشه.

 

کتکی که عابدزاده در بابل خورد!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ق.ظ

اواخر دهه شصت، احمرضا عابدزاده که در شمار دروازه بانان جوان و آتیه دار فوتبال کشورمان بود به باشگاه استقلال پیوست. استقلال در سال هفتاد به همراه این دروازه بان توانست با شکست تیم لیائونینگ چین، مقام نخست باشگاه های فوتبال آسیا را از آن خود کند.

در ماه های نخست سال هفتاد، استقلال برای انجام چند بازی دوستانه راهی مازندران شد. از جمله این بازی ها مسابقه ای بود که با تیم مخابرات (دریای) بابل در ورزشگاه شهدای هفت تیر انجام گرفت. این مسابقه دوستانه با نتیجه یک بر صفر به نفع استقلال خاتمه یافت. به رغم آن که بازی دوستانه بود اما حواشی تلخ آن تا مدت ها بر سر زبان ها قرار گرفت.

بلیت مسابقه پنجاه تومان بود که در آن زمان مبلغ قابل توجهی محسوب می شد. عده ای برای آن که این پنجاه تومان را ندهند حاضر به تهیه بلیت نشدند و برای تماشای مسابقه از در و دیوار و درختان اطراف ورزشگاه بالا رفتند. آن روز یک نفر بر اثر سقوط از بالای درخت، جان خود را از دست داد.

متولیان برگزاری مسابقه هم که با دیدن خیل تماشاگران دچار وسوسه شده بودند تا توانستند بلیت فروختند. این طمع ورزی باعث شد علاوه بر سکوها، وجب به وجب ورزشگاه مملو از جمعیتی شود که نصف و نیمه نشسته بودند و مسابقه را تماشا می کردند. انبوه جمعیت به سیم های توری کشیده شده در اطراف مستطیل سبز و خاکی ورزشگاه چسبیده بودند! یک پای من بر اثر فشار جمعیت تا مدتی می لنگید.

به محض اتمام مسابقه و سوت پایان داور، ناگهان جمعیت از جا کنده شده و با زیرپا گذاشتن حفاظ اطراف زمین وارد میدان مسابقه شدند. عده ای از این جمعیت قصد داشتند بازیکنان معروف استقلال را در آغوش بگیرند؛ اما بازیکنان هم با دیدن این هجوم غافلگیرکننده پا به فرار گذاشتند. معدودی هم البته اشیایی را به سمت بازیکنان استقلال پرتاب می کردند.

نیروهای پلیس آن موقع که تجربه چنین صحنه هایی را نداشتند و حتی باتوم هم در اختیارشان نبود، پس از لحظاتی که به خود آمدند با کندن شاخه های درخت و چوب های اطراف و ... جمعیت را به سمت بیرون راهنمایی می کردند. دقیقاً اوضاعی که به چشم می آمد اینگونه بود که بازیکنان استقلال با تمام قدرت در حال دویدن بودند، پشت سرشان مردم می دویدند و عقب تر از همه مأموران انتظامی در تعقیبشان بودند. راستش را بخواهید این صحنه های نادر، واقعاً خنده دار بود!

از جمله بازیکنان استقلال که در این ماجرا آسیب دید احمدرضا عابدزاده بود. من آن موقع درکلاس دوم راهنمایی درس می خواندم. نامه ای برای عابدزاده نوشتم و به نشانی باشگاه استقلال که به گمانم از هفته نامه پهلوان گرفته بودم، ارسال کردم. در آن نامه سعی داشتم بابت رفتار ناشایست این تعداد اندک از همشهریان (آن موقع هنوز واژه تماشاگرنما! اختراع نشده بود) از او دلجویی کنم.

برایم جالب بود که اندکی بعد عابدزاده که چهره ای معروف و محبوب بود پاسخ نامه مرا که نوجوانی سیزده چهارده ساله بودم، داد و امضایش را نیز پشت عکسی از خود برایم فرستاد. البته عابدزاده در این نامه هم از حادثه ای که در بابل برایش اتفاق افتاد گلایه کرد. متن نامه احمدرضا عابدزاده بدین شرح است:

" بسمه تعالی. با عرض سلام خدمت دوست گرامیم سید حمید مشتاقی نیا امیدوارم که حالت خوب باشد و تمامی مراحل زندگی خصوصاً درسهایت که از همه مهمتر است موفق و مؤید باشید(خوشحال شدم که قبول شدی) و اما نامه شما در تاریخ 70/5/18 به دستم رسید و از دیدن آن خوشحال شدم و از اینکه نسبت به من علاقمند هستی خوشحالم ولی مردم شهر شما استقبال گرمی از ما نکردند و بعد از اینکه ما بازی را بردیم یکی از تماشاچیان سنگی به طرف ما پرتاب کرد و درست به چشم من برخورد کرد و من تا دو روز چشم راستم نمی دید و از آنها این انتظار را نداشتیم کسی که برای مملکتش تلاش می کند که نباید یکجا دوست و یکجا دشمن او باشند. از این حرفها که بگذریم خوشحالم که با یک طرفدار خوب دیگر آشنا شدم امیدوارم که همیشه موفق باشی دیگر حرفی ندارم سلام مرا به خانواده ات نیز برسان دوستدار شما احمدرضا عابدزاده 70/5/21 راستی یادم رفت بگویم امیدوارم که پایت هم تا به حال خوب شده باشد "


http://s6.picofile.com/file/8215771526/photo_2007_08_02_17_30_59.jpg

http://s3.picofile.com/file/8215771534/photo_2007_08_02_17_32_31.jpg

http://s6.picofile.com/file/8215771550/photo_2007_08_02_17_33_00.jpg

http://s3.picofile.com/file/8215771568/photo_2007_08_02_17_33_26.jpg

شور نماز

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۱ ق.ظ


در ایامی که شبانه‌روز برای تدوین و مونتاژ فیلم‌ها در صدا و سیما بودیم، وقت نماز که می‌شد همین‌که قرآن شروع می‌شد، شهید سید مرتضی آوینی قلم را زمین می‌گذاشت، لباس پوشیده و نپوشیده که گهگاه هم در طول مسیر می‌پوشید، بچه‌ها را صدا می‌کرد که نماز است و با جیپی که دم دست بود، به طرف مسجد بلال حرکت می‌کرد. کاری هم نداشت که کسی می‌رسد یا نمی‌رسد. مدتی صبر می‌کرد و بعد راه می‌افتاد. بچه ها اشتیاق او را که می دیدند انگیزه بیشتری پیدا می کردند. اتفاق می‌افتاد که بچه‌ها در طول مسیر سوار ماشین می‌شدند. ماشین پر از بچه‌ها می‌شد، به طرف مسجد بلال. همیشه از اولین کسانی بود که وارد مسجد می‌شد...

برادر قدمی، همسفر خورشید، ص 63.

جهانشاهی را آزاد کنید + تکمیلی

سیدحمید مشتاقی نیا | یکشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۸ ب.ظ


حجت الاسلام علی رضا جهانشاهی معروف به طلبه عدالتخواه سیرجانی، یکی از بازداشت شدگان حادثه بی نظیر دستگیری طلاب و خانواده هایشان به جرم اعتراض به جام زهر برجام در مسجد اعظم قم است.

جهانشاهی بعد از تماس عمارلو برای ابلاغ پیام وی به منظور اتمام تحصن وارد مسجد اعظم شده بود که با یورش تاریخی و مجاهدانه برادران عزیز انتظامی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مواجه گردیده و بازداشت شد.

الان ظاهراً شرط آزادی جهانشاهی را مثل سایرین اخذ تعهد از او دانسته اند اما تجربه دهه اخیر بازداشت های بی در و پیکر این روحانی عدالتخواه نشان داده است که اگر مسئولان قانون مدار انتظامی و قضایی، پشت گوششان را دیدند تعهد کتبی این مبارز خستگی ناپذیر را هم خواهند دید. جهانشاهی معتقد است مرتکب جرمی نشده که بخواهد با سپردن تعهد، نسبت به ناکرده خویش اعتراف داشته باشد. این نوع رفتار صبورانه علی رضا جهانشاهی همواره هیمنه اذناب قدرت را در هم شکسته و روحیه و اعصاب مدافعان گزینشی قانون را زیر و رو کرده است. در این میان اهل تأمل نیز البته شاید تلنگری دریافت کرده و نسبت به مسئولیت اخروی اعمال و رفتار خود احساس تعهد بیشتری بنمایند.

به مسئولان قضایی و امنیتی قم برادرانه و از سر خیرخواهی توصیه می کنم اگر می خواهند اوضاع بیشتر از این عمیق نشود روحانی عدالتخواه ما را آزاد کنند. واقعاً از سر خیرخواهی می گویم که بازداشت چند ماهه حجت الاسلام جهانشاهی از او اسطوره ای می سازد که بی تردید تاج و تخت صاحبان قدرت را متزلزل خواهد ساخت. این بار بازداشت او با دفعات قبل تفاوت دارد. خیل گسترده ای از طلاب با توجه به روشنگری های هسته ای وارد میدان شده و در صورت استمرار بازداشت غیرقانونی حجت الاسلام جهانشاهی، محبت و ارادت نسبت به او را در دل خود احساس خواهند کرد. اذناب قدرت با تجربه ای که از مبارزات عدالتخواهانه جهانشاهی در یک دهه اخیر دارند خوب می دانند که هر چه شهرت و محبوبیت او افزایش یابد پایه های میز ریاستشان سست تر خواهد شد. از یاد نبریم جهانشاهی، هادی غفاری نیست که ولایت فقیه را نشانه برود و یا جزو باند شیرازی نیست که وجهه نظام را در جهان اسلام با خاک مساوی کند. او شیخ علی تهرانی نیست که بعد از عمری خیانت حالا آزادانه در خیابان های تهران پرسه می زند. او یک روحانی بسیجی عدالتخواه است که با جریان قدرت سرناساز دارد و از این رو جرمش همواره از آنانی که نام برده شد سنگین تر بوده است.

همین قدر که ما سکوت می کنیم و نمی گوییم که آن روز در مسجد اعظم قم چه گذشت داریم بزرگواری می کنیم.

تکمیلی: حجت الاسلام جهانشاهی لحظاتی قبل بدون هیچ قیدی آزاد شد.

وجه تشابه دوران روحانی با خاتمی از نگاه رهبر معظم انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | یکشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۰ ق.ظ

 


ایدئولوژی‌زدایی یکی از حرفهای رایج [است.] حالا چند سالی بود، بعد یک چند سالی تعطیل شد، باز دوباره حالا شروع کرده‌اند. از دیپلماسی ایدئولوژی‌زدایی کنیم؛ از سیاست داخلی [ایدئولوژی‌زدایی کنیم‌]؛ نه، این درست ضدّ حق است، ضدّ حقیقت است؛ معنایش این است که اصول و مبانی انقلاب و اسلام را در سیاست داخلی و خارجی دخالت ندهیم. چطور دخالت ندهیم؟ اصلاً این سیاستها باید براساس این مبانی به‌وجود بیاید؛ در همه‌ی زمینه‌ها این‌جور است. ملاحظه کنید، این نکته‌ی ظریفی است؛ علم، یعنی رفتن به سمت یک واقعیّت، یک واقعیّتی را کشف کردن و آن را دانستن. البتّه در این زمینه ایدئولوژی معنی ندارد امّا اینکه ما دنبال کدام واقعیّت برویم، دنبال کدام واقعیّت نرویم؛ اینجا فکر و عقیده و ایدئولوژی -به قول فرنگی‌مآب‌ها- دخالت دارد. ما دنبال این علم نمیخواهیم برویم؛ این علم، علم مضرّ است. این علم را انتخاب میکنیم، چون علم نافع است؛ علم نافع داریم، علم مضر داریم. بنابراین حتّی در قضیّه‌ی علم هم تفکّر، اعتقاد، عقیده و به تعبیر فرنگی‌مآب‌ها ایدئولوژی، مؤثّر است.

رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران

94/06/25

به بهانه رحلت مهدی سهرابی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۷ ق.ظ

http://s3.picofile.com/file/8216783934/photo_2007_08_07_04_01_57.jpg


نفر اول از سمت چپ، مهدی سهرابی، مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشکده فنی بابل است که روز شنبه هجدهم مهر نود و چهار بعد از تحمل ماه ها درد ناشی از بیماری سرطان به رحمت خدا رفت و همسر و فرزند خردسال و همه دوستان را در غم و اندوه، باقی گذاشت.

مهدی سهرابی، از آن دست بسیجی های پرانرژی و شاداب و اهل مطالعه و قدم و قلم بود که فقدان او ضایعه ای برای جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی محسوب می شود. روحش شاد و قرین لطف پروردگار باد.

مهدی سالها پیش با خانم نجار، از مسئولان فعال بسیج دانشجویی علوم پزشکی بابل ازدواج کرده بود. او که همیشه دنبال بهانه ای برای ایجاد نشاط در جمع بود وقتی موضوع ازدواجش مطرح می شد با قیافه ای حق به جانب، جمله معروف حضرت امام (ره) را بیان می کرد که: بسیج مدرسه عشق است! و این عبارت پیرجماران را دلیلی خدشه ناپذیر برای ازدواج خود با مسئول خواهران بسیج دانشگاهی دیگر می دانست! خدا رحمتش کند. خدا به همسر مؤمن و انقلابی اش صبر بدهد. خدا فرزندش را نگه دار باشد. خدا دل بازماندگانش را مستحکم نماید.

دوست و استاد بزرگوار ما حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی که از دیرباز با مرحوم مهدی سهرابی انس و الفت داشت، هفته گذشته به تهران رفت و از او عیادت نمود. مهدی یادداشتی هم که حاکی از آلام جانکاهش در این ماه ها بود برای آ سید سجاد ایزدهی فرستاده که به یاد او در این وبلاگ منتشر می شود. حتماً برای این عزیز سفر کرده فاتحه ای را نثار کنید:

 

http://s3.picofile.com/file/8216783950/photo_2007_08_08_17_19_38.jpg

"پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی....

 

حقیقت کجا بود

وقتی من در تب می سوختم؟

گفت این ها شطح و طامات می بافند

یعنی مزخرف می گویند

 هذیانی صحبت می کنند

آدم تب دار هذیان می بافد

زندگی من به هذیان می گذشت

چیزی واقعی نبود؛ دروغ هم نبود

خواب نبود بیداری هم نبود

خواب آرامش می خواهد که نداشتم؛ بیداری هم هوشیاری می طلبد که هوشیار نبودم؛ از شب ها خصوصا شب ها تصویری گنگ بخاطر دارم جملاتی نامفهوم آدمهایی که جملاتی گنگ می گفتند و می رفتند؛ صداهای زیاد خصوصا صداهای محیطی ذهنم را بهم می ریخت

زیستن در تعلیق و بی تابی ؛ لرز شدید در تابستان ؛ تب سوزان آنچنان که نفس به شماره می افتاد؛ پاشویه؛ سر شویه، تن شویه؛ تعرق شدید غرق شدن در میان عرق بدن، سردی و خنک شدن تمام وجود ؛2 ساعت آرامش و دوباره لرز شدید

آنهم چهار بار در روز

زندگی یعنی لرزیدن؛ سوختن و غرق شدن برای دقایقی آرامش

و هرچه خوانده ای؛ دیده ای یا شنیده ای

پرکاهی است اسیر باد، خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

هرچه گفته ای مثل نقش بر آب می شود، تازه ملتفت می شوی

زیادی گفته ای؛ بیهوده و بی سبب گفته ای ؛ ای کاش کمتر می گفتم ایکاش از آنهمه چیزی در دستم بود تا بکار می بستم، جز باد هیچ به کف اندر نبود.

عجب جهالتی، در میان ظلمات خودت اسیر بودی و گمان از نور می بردی، کجا ست آرامش؟ کجاست دستگیره ای برای آویختن؟

علی اسلام دوست عزیز تر از جانم بر سر بالینم بود ؛ آنچنان از سوختن من می گداخت که خودش تاب نیاورد و اسیر بیماری شد.

شب زنگ زد ؛ صدایش تب دار بود؛ صدای تب دار می دانید چه جنسی دارد؟

صدایی که درد دارد به سختی و شمرده بیرون می آید کلمات فشرده بر همند

صدای تب دار اما جوهر ندارد بی حال و انرژی است.

علی با صدایی که امیدوارم هرگز ؛هرگز آنچنان نشنوم با تب و بغض گفت که نمی تواند بیاید اما سوره ای هست که کوتاه است و خواندنش آرامم می کند

گفتم اولا در آن لحظه دسترسی به قرآن ندارم ثانیا چطور بخوانم که یک دست از نوک انگشت تا کتف پانسمان شده و دست دیگر هم سرم و دارو از آن آویزان است

علی اما تصویر آن سوره و ترجمه اش را برآیم فرستاد، سوره ((انشراح))

در این میان یکبار دیگر تب کردم و نیمه های شب که کمی حالم بهتر شد

پیام علی را دیدم، این سوره از کجا می آمد؟

مصحف شریف داشت دوباره نازل می شد؛ (( آیا ما درد و غم تو را از پشتت بر نداشتیم؟))

می گداختم وقتی می خواندم غمی که پشتت را شکسته؛ با خودم تکرار می کردم این درد پشت مرا شکسته؛ نمی بینی ای صاحب درد و درمان،؟

تو در همین کتاب به من گفته ای )(و چون بیمارم می کند هم او شفایم می دهد))، ما تو را راست گو می دانیم و نه مگر این که در انتهای هر بار خواندن کتابت می گوییم راست گفت بلند بزرگ مرتبه

می نالیدم مگر تو نمی گویی پس از هر سختی آسانی است؛ یقینا در پی سختی آسانی است؟

برسان آسانی را که سختی و درد کمر مرا شکسته؛و منتظر سنت آسانی بودم و امیدوار به رحمت او

و در این لحظه در این سودا بودم که حالا آنجاست که چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم، فاصله کفر و ایمان امید بود و مدام زمزمه می کردم ((از رحمت او نا امید نمی شوند مگر قوم کافران))

و راستش در آن لحظه شفا یا چیزی شبیه به آن نبود که طلب می کردم رها شدن از این بلاتکلیفی بود

هر سو نگاه می کردم درها بسته بود جز در امید به رحمتش؛ راست است که گاهی امیدت از تمام خلایق نزدیکترین و دورترین و عاقلترینشان حتی با اینهمه مدعا بریده می شود،چنان که دکتر عفونی گفت به صراحت باید توکل کنیم و تسلیم مقدرات الهی باشیم؛ باشیم تا تقدیر چه بر ما رقم خواهد زد

و این همان بود که از ابتدای تاریخ وقتی اوضاع بهم می ریخت انسان انجام می داد دل به تقدیر می سپرد؛ تخته پاره تن را در دریای بلا به ناخدایی ازلی سپردم؛ خیام مدام از جلوی چشمم رد می شد:(( ما چون لعبتکانیم و فلک لعبت باز))

نوبت بازی من رسیده بودو عجب حکایتی شده بود، یک تیم پزشکی سرگردان و حیران که کل دانش و ادعاهایشان ذره‌ای ارزش نداشت.

نوبت حرکت خودش بود،یقین کردم گذاشته همه تمام حرکت‌هایی که بلدند را بکنند و او کار خودش را بکند

پیش وجودت از عدم مرده و زنده را چه غم؟

 در محضر او وجود بی معناست همه چیز عدم محض هستند

فلسفه و دانشی که ذره ای از رنج بشر نکاهد هیچ ارزشی با یقین قلبی می گویم هیچ ارزشی ندارد، گیرم به ظاهر زیبا و منطقی و دقیق باشد اما آنجا که کلید قلب بشر را نداشته باشد پشیزی نمی ارزد."

۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۴:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

ایران می شاپ

با نزدیک به یک دهه فعالیت در تهیه و توزیع محصولات  لوازم خانگی، انواع لوازم آشپزخانه، جهیزیه عروس، انواع گن های لاغری، زیور الات و هزاران مدل محصولات متنوع و با کیفیت، افتخار دارد تا محصولات جدید خود را با قیمت های بسیار مناسب و کیفیت عالی، معرفی نماید.

عرضه جدیدترین محصولات تله شاپینگ

از مهمترین اجناس فروشگاه ایران می شاپ می توان به، اجناس تله شاپینگ، مانند انواع سرخ کن، خرد کن نایسر دایسر، انواع گن های لاغری مردانه و زنانه مانند شلوارک لاغری هات شیپر، گن لاغری هات شیپر، بخارشو، لوازم آشپزخانه مانند انواع چاقو، ماهیتابه، ترازو، جاروشارژی، لوازم آرایشی و بهداشتی، بند انداز، محصولات کودک مانند لوازم و اسباب بازیهای کودکان، اشاره کرد این فروشگاه بخاطر سابقه طولانی و درخشان، در تهیه اجناس با کیفیت و عرضه آنها با کمترین سود تجاری، توانسته است تا اعتماد طیف عظیمی از افراد مختلف را مخاطب قرارداده و اعتماد و رضایت خاطر انان را فراهم کند.

بصورت 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته فعال بوده و شما می توانید با اطمینان از کیفیت و قیمت مناسب هزاران محصول این فروشگاه کالای مورد نظر خود را به ساده ترین شکل ممکن سفارش داده، وجه آنرا به صورت انلاین پرداخت کرده و یا اینکه از طریق سرویس پرداخت در محل شرکت پست جمهوری اسلامی ایران، پس از تحویل کالای مورد نظر سفارش داده و اطمینان از سلامت آن، وجه کالا را به مامور پست پرداخت نمایید.

باید خاطر نشان کنیم که تمام محصولات عرضه شده در این فروشگاه دارای کیفیت بسیار خوبی بوده و کلیه این محصولات دارای گارانتی تست سلامت می باشند.

برای بازدید از محصولات متنوع و یا خرید کالای مورد نظر خود می توانید با کلیک بر روی تصویر زیر، وارد فروشگاه ایران می شاپ شوید.

۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۴:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

هیچ کس از من نپرسید؟


آیا کسی تا به ‌حال پدر خود را انتخاب کرده است؟ هیچ‌کس از من نپرسید که در کدام خانه، درکجا، پشت کدام میز، در کدام تخت‌خواب و در کدام مملکت دوست دارم راه بروم، بخورم، بخوابم یا چه کسی را از سر ترس دوست داشته باشم.



سرزمین گوجه های سبز
هرتا مولر 

پس نوشت: هیچ کس از من نپرسید که اصلاً دوست داری به این دنیا با این پای معیوب بیایی و اینقدر درد بکشی؟ اونم با این شرایط جامعه‌ای که توش قراره زندگی کنی سراسر تحقیر شدن و ترحم کردن و زخم زبان زدنه...

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

انسان پنداری

انسانی که خودش رو از «زنجیره غذایی» بیرون می‌کشه و برای خودش «هرم غذایی» اختصاصی راه می‌اندازه، یواش یواش یادش می‌ره که خودش هم یک موجود زیستی با ساختاری دقیقا شبیه به سایر موجوداته؛ و به دنبالش علاوه بر «خوداشرف‌پنداری» و «خود‌مالک‌انگاری» دچار بیگانگی با مفهوم «کشته‌شدن» و فراموشی پدیده روزمره‌ی «مرگ» میشه؛ مرگ... تنها واژه‌ای که می‌تونه «بودن» یک موجود فانی رو معنادار و ارزشمند بکنه.

اجدادی که توی کیهان در هر دم و بازدمی هم به عنوان شکار و هم شکارچی زیست می‌کردند، مرتبه متفاوتی از فلسفه وجودی رو درک می‌کردند تا شهروندان متمدنی که توی آلونک‌هاشون «در جستجوی معنا» و «ابرانسان» هستند.

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

امروز روز زنبوراست.

امروز روز زنبوراست.
قراره صبح بریم سراغ زنبورا و برگه های آماریشون رو پر کنیم. شاید از یکیشون عکس گرفتم و گذاشتم تو وبلاگ.

خیلی ذوق زده نیستم برای رفتن، بیشتر دلم نیست برم. ولی امروز داداشم با خریدن یه کلاه زنبورداری برای من غافلگیرم کرد و خب شرط انصاف نیست نرم باش.
میرم ولی خدا کنه رنبورا نیش بارونم نکنن.

+شاید دستکش ظرفشویی هم بردم :))

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری

دسته پلی استین2 اصل

دسته پلی استین2 اصل

دسته پلی استین2 اصل

دسته پلی استیشن 2 اصلی، مشخصات و ویزگی های دارد که تنها دسته پلی استیشنن 2 اصلی  ازاین ویژگیها برخوردار است. دسته پلی استیشن2 اصلی، دارای کیفیت بسیار بالایی بوده و براحتی خراب نمی شود این دسته دارای کابلی زخیم تر و در مقابل سایر دسته های پلی استیشن2، بسیار نرم تر و انعطاف پذیر تر است کیت و برد الکترونیکی داخل دسته پلی استیشن 2 اصلی نیز با سایر دسته ها تفاوت زیادی دارد درون سیم دسته پلی استیشن 2 اصلی،  الیاف ابریشمی وجود دارد تا از کشیده شدن و قطع شدن سیم جلوگیری کند یکی از بزرگترین دلایل از کار افتادن دسته های پلی استیشن، قطع شدن سیم آنهاست که با از کار افتادن قسمتی از دسته مشخص می شود بطور مثال، با قطع شدن سیم دسته پلی استیشن 2، ممکن است جهت ها و یا یکی دو تا از سایر کلیدهای دسته دیگر عمل نکند با قطع شدن سیم دسته پلی استیشن 2، معمولا تمام دسته از کار نمی فتد و تنها قسمتهایی از آن دیگر بدرستی عمل نمی کنند اما دسته پلی استیشن 2 عرضه شده در این فروشگاه، بهترین نوع دسته پلی استیشن 2 می باشد و بخاطر کیفیت بسیار بالای آن، می توانید برای مدتهای طولانی از آن استفاده نمایید.

این دستگیره ،دقیقا شبیه همان دستگیره ای است که در کارخانه ، درون جعبه دستگاه پلی استیشن2 گذاشته می شود و از نظر کیفیت و طول عمر در بالاترین رتبه قرار دارد.

ادامه مطلب...
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین شوشتری