تجاوز جنسی

متاسفانه بارها خبرهایی مانند تجاوز و اغفال دانشجوهای دختر در شهرهای مختلف را شنیده ایم افرادی با هزار نیرنگ و فریب، دختران شهرستانی دانشجو را به سوی نقشه ای شوم کشانده و عفت انها را لکه دار کرده اند.

تجاوز جنسی به دختر دانشجو

دختران ساده انگار و خوش باور شهرستانی با ورود به شهرهای بزرگ و با امید به ادامه تحصیل، گرفتار دام شیادان شده و آبروی خود و خانواده شان را لکه دار می کنند. آیا مرکزی برای آموزش دختران جوان برای مقابله با این افراد در جامعه ما وجود دارد؟ آیا در داشنگاهها، بجای ده ها مدل دروس نامربوط، بخشی به عنوان روانشناسی اجتماعی گنجانده شده است که به دختران و دانشجویان کشورمان، راه مقابله و فرار از این چنین اتفاقات را آموزش دهد و انها را نسبت به شرایط موجود آگاه سازد؟

بی شک چنین مراکزی و دروسی وجود نداشته و آمار بالای این اتفاقات هم به همین دلیل است اگر در بین دروس دانشجویان ما کمی در مورد آموزش های جنسی، چگونگی رفتار و تقابل با جنس مخالف و همچنین آموختن " نه " گفتن گنجانده میشد، جلو بسیاری از اتفاقات کوچک و بزرگ ناخوشایند در اجتماع ما گرفته میشد.

دختر جنوبی جوان که با اشتیاق  تمام درس خوانده بود و با  تلاشهای شبانه روزی مادر و پدر کارگرش توانسته بود در یک دانشگاه دولتی معتبر در مشهد پذیرفته شود از ماجرای دردناک اغفال خود میگوید . به گزارش پارس ناز آرزوهای دختر دانشجوی کارشناسی ارشد در مشهد به خاطر یک اعتماد نابجا و سادگی دل دختر جوان جنوبی بر باد رفت. این  دختر دانشجوی کارشناسی ارشد در کلانتری الهیه مشهد، اتفاق تلخی را که برایش افتاده است، اینگونه تشریح کرد.

 

دختر جوان در حالی که اشک می ریخت و دستانش از شدت عصبانیت به لرزه افتاده بود درباره چگونگی ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: اواخر شهریور بود که نتایج کنکور کارشناسی ارشد اعلام شد. آن روز وقتی نامم را در ردیف پذیرفته شدگان دیدم از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم دوست داشتم با تمام وجودم فریاد بزنم چرا که در رشته مورد علاقه ام، آن هم در یکی از دانشگاه های معتبر مشهد قبول شده بودم.

 

وقتی مادرم را در آغوش کشیدم احساس کردم توانسته ام اندکی از زحمات شبانه روزی او را جبران کنم اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود که پدرم را در جریان قبولی من گذاشت. پدرم که کارگری زحمت کش است با دستان پینه بسته اش برایم دعا کرد و بدین ترتیب چند روز بعد عازم مشهد شدم و در ترم اول دانشگاه ثبت نام کردم.

 

هنوز یک هفته بیشتر از حضورم در مشهد نگذشته بود که روزی هنگام رفتن به دانشگاه با پسر جوانی آشنا شدم. ابراز علاقه «قاسم» به من موجب شد تا دوستی خیابانی من و او ادامه یابد. «قاسم» در همه تماس هایش وانمود می کرد که قصد دارد با من ازدواج کند اما منتظر فراهم شدن شرایطی برای خواستگاری بود چرا که من اهل یکی از شهرهای جنوبی کشور بودم و خانواده ام نیز در جنوب کشور ساکن هستند.

 

هنوز 3 ماه از این آشنایی نگذشته بود که «قاسم» پیشنهاد کرد برای صحبت درباره آینده و فراهم کردن شرایط خواستگاری به منزل یکی از دوستان متأهلش در منطقه جاده قدیم قوچان بروم من هم که هیچ گاه به نقشه شوم او فکر نمی کردم بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم. «قاسم» گفت: یکی از دوستانش با خودرو دنبالم می آید تا مرا به خانه دوستش برساند.اما وقتی به آن خانه لعنتی رسیدم اثری از قاسم نبود او حتی تلفنش را هم خاموش کرده بود و من نمی توانستم با او تماس بگیرم. وقتی شیشه مشروبات الکلی را در دست راننده خودرو دیدم پی به نیت شوم او بردم و فهمیدم که «قاسم» با طرح یک نقشه کثیف مرا در دام جوان شیطان صفت گرفتار کرده است .

 

خواستم فرار کنم اما او با تهدید به مرگ مقابلم ایستاد و… این گونه بود که همه هستی ام را از دست دادم و تازه متوجه شدم آن فرد شیطان صفت از اعمال کثیف خود فیلم نیز تهیه کرده است. در حالی که به روزگار سیاه خودم می گریستم او مرا سوار خودرو کرد تا به محل سکونتم برساند.

 

آن فرد در بین راه تهدیدم می کرد که سکوت کنم اما وقتی به اطراف میدان نمایشگاه بین المللی رسیدیم ناگهان با دیدن خودرو گشت پلیس روزنه امیدی پیدا کردم و در یک لحظه خودم را از خودرو پایین انداختم. مأموران نیز بلافاصله راننده را دستگیر و فیلم کثیف را نیز کشف کردند.